به نام الله ؛ خدایی که همه را دوست دارد و مؤمنان را برای همیشه
تفسیر سورة التکاثر
«تکاثُر» یعنی به خود بالیدن برای یک مسأله بیهوده و بی اساس
درتفسیر این آیات، دو گروه در مکه به هم تفاخر می کردند؛ دو قبیله از گذشته ها صحبت می کردند که مثلا قوم ما چند نفر است و چند خانه دارد و یا چند بچه داریم و ... و آمار می دادند تا داوران متوجه شوند که اینها با هم برابر هستند. پس به قبرستان رفته و شروع به شمارش اموات خود کردند تا بر دیگری برتری یابند و سر چیزهای بیهوده به یکدیگر فخر و مباهات می کردند.
افتخار به دانایی و خیر خواهی و دست گیری مستمندان و ... است
«ألهاکُم» : از کلمه لهو وسرگرمی می آید.
«اَلهَی»؛ یعنی سرگرم کرده «کُم»؛ یعنی شما را
تکاثر به معنای افزون طلبی و فخر فروشی و به خود بالیدن است.
ای انسان ها؛ شما برترین مخلوقات خدا هستید و همه چیز را خدا برای شما آفریده است؛ مثل: باران و باد و گیاه و ...
در حالی که تکبر و فخر فروشی شما را سرگرم کرده است.
علامه طباطبایی (ره) فرموده اند که اگر می خواهی یک آیه قرآن را خوب بفهمید، از آیات دیگر قرآن کمک بگیرید.
چه چیزهایی ما را سرگرم می کند؟
اول: مال؛ خدا در قرآن به مال «خَیر» گفته است؛ با مال دلهای افسرده را شاد می کنیم و به اندازه کفایت، کافی است.
شیرین ترین کتاب از کتابهای استاد مطهری، کتاب داستان راستان است. یکی از قصه هایش این است:
«مرد فقیری نزد پیامبر (ص) آمد و به ایشان عرض کرد که از خدا بخواه به من مال بسیار بدهد.
اسم آن شخص ثعلبه بود. پیامبر (ص) این طور دعا کرد که خدایا به ثعلبه مال کافی بده.
در پاسخ به پیامبر (ص) گفت: «این دعای من نیست؛ من مال بسیار می خواهم.» پیامبر (ص) به او گفت: «مال بسیار برای چه می خواهی؟» گفت: «برای کمک به جوانان و فقرا و مستندان و ...»
پیامبر (ص) فرمود: «خدایا به ثعلبه مال بسیار بده.» به دعای پیامبر (ص) هر روز وضع مالی اش بهتر شد و هر روز کمتر به مسجد برای عبادت می رفت، تا اینکه اموالش هر روز کمتر شد تا و در نهایت خیلی کم شد و مشخص گردید که دعای پیامبر (ص) حکمتی دارد.»
آیه 1: تَکاثُر؛ مالی را از راه حرام بدست آورده است و حتی مالی را که از راه درست بدست آورده، باید حق آن را ادا کند.
آیه 2: تا آنجا که به قبور مردگان می روید و با شمارش اموات به آنان افتخار می کنید.
در داخل مال پولداران، حق سائلین و محرومان قرار داده شده است و اگرآن را پرداخت نکنند، این تکاثر است.
یکی دیگر از کسانی که ثروت فراوان داشت، قارون یود که با مال خود دل مردم را می سوزاند و عده ای به او غبطه می خوردند که چقدر مال و ثروت دارد و وقتی به امر خدا، خود و مال و ثروتش به داخل زمین فرو رفت، مردم می گفتند: «خوب شد که ما ثروتمند نشدیم.»
رسول خدا (ص) در کوچه ها راه می رفت و با صدای بلند، آیات سوره تکاثر را تلاوت می کرد و می فرمود: «ای انسانها؛ کسانی که می گویند: «مالی، مالی (پول ها و سکه هایم و ...)»
مال شما آن است که می پوشید و یا می خورید و یا در راه خدا صدقه می دهید. بقیه مال برای شما نیست و این چیزی که ما را سرگرم می کند، پول است تا ذلیل نشویم و گردن جلوی دیگران خم نکنیم.
دوم: فرزند؛ دومین عامل سرگرمی فرزندان هستند. فرزند خوب است؛ ولی گاهی این فرزند ما را به حرام خوری و ... تشویق می کند. این آیه در این مورد آمده است: «ای مؤمنان؛ نکند پول و فرزندان شما را سرگرم کنند.» یک موقع عمر از دست رفته و حضرت عزرائیل علیه السلام برای گرفتن جانتان می آید و می بینید که کاری انجام نداده و توشه ای ندارید.
امام حسن مجتبی علیه السلام، بیست و چند بار با پای پیاده از مدینه به مکه مشرف شدند که فاصله آن حدود 400 کیلومتر است. در یکی از سفرها که به مکه داشتند، در طول راه پای حضرت دچار آسیب شد. حضرت قاصدی را برای گرفتن مرهم به مکانی که در بین راه بود، فرستاد و به قاصد فرمود: «حتما در مقابل گرفتن مرهم پول آن را پرداخت کن.»
قاصد به نزد آن مرد که مرهم زخم پا را داشت، رفت و دو پماد از او گرفت. شخص به قاصد گفت: «مرهم را برای که می خواهی؟» قاصد اول طفره رفت و بعد گفت: «برای امام حسن مجتبی علیه السلام می خواهم.» مرد به قاصد گفت: «پول دارو را از تو نمی گیرم، فقط مرا به نزد امام علیه السلام ببر.» وقتی مرد به نزد امام علیه السلام آمد، از ایشان خواست تا دعا کند که فرزندانش محب و دوستدار اهل بیت علیهم السلام باشند.
سوم: موسیقی؛ سومین چیزی که ما را سرگرم می کند، موسیقی است. موسیقی یک کلمه یونانی است و از ترکیب دو کلمه مو و سی؛ یعنی صدای خوش تشکیل شده است.
همین صدای خوب دو جور است: یک جور آن ما را به خدا نزدیک می کند و گاهی شنیدن آن ما را از خدا غافل و دور می کند.
فقها به ما یاد داده اند که بعضی از موسیقی ها را موسیقی مُطرب می گویند؛ یعنی طرب انگیز، و برای کسانی که شراب می خورند و می رقصند خوب است.
موسیقی دو جور است:
خدا در قرآن در سوره لقمان می فرماید: «کسانی هستند که می روند و یک موسیقی را که لهو است، گوش می دهند.» و آن موسیقی ما را از هدفمان باز می دارد؛ بخاطر این که مردم را از یاد خدا غافل می کند و این اشتباه است.
چهارم: دوست؛ چهارمین چیزی که ما را به خود سرگرم می کند، دوست است.
قرآن می فرماید: «عده ای در روز قیامت نابینا محشور می شوند و به خدا شکایت می کنند که خدایا ما در دنیا بینا بودیم و همه چیز را می دیدیم. حالا چرا نابینا شده ایم؟» که بعد از کمی تامل به فکر می افتند و خودشان می گویند که رفیقی داشتم که مرا از خدا غافل کرد و خدا را از یاد من برد.
«کَلَّا»؛ یعنی اینطور که شما می گویید، نیست.
آیه 3: آنها می گفتند که به پول خود افتخار می کنند و حتی مردگانشان را به حساب می آوردند و مباهات و فخر فروشی کردند که اینجور چیز ها اشتباه است. دو گروه وقتی به یکدیگر مباهات می کنند، می خواهند یکدیگر را تخریب کنند.
پیامبر (ص) در مسجد نشسته بودند و یک فرد ثروتمند نیز در مسجد بود. یک فرد نابینای فقیر وارد مسجد شد و به سمت فرد ثروتمند رفت. مرد ثروتمند، سریعا لباسش را جمع کرد و رویش را به سمت دیگری کرد. ناگهان در این موقع جبرائیل علیه السلام نازل شد و آیه ای برای پیامبر (ص) آورد: «چهره را درهم کشیده و رویش را برمی گرداند. چرا؟ چون نابینای فقیر وارد شد؟»
مگر نابینا پیش خدا آبرو ندارد؟ چه بسا که او از تو در نزد خدا بهتر باشد. به انسانها احترام بگذارید.
دهه کرامت یعنی احترام گذاشتن به شخصیت انسانها؛ این را اسلام از ما می خواهد.
آیه 4: ای کسانی که برای مسائل بیهوده و بی اساس تکبر می کنید، به زودی خواهید دانست.
مفسران می گویند: «منظور از بزودی در این آیه یعنی عالم قبر و بزودی خواهید دانست یعنی در قیامت خواهید فهمید.»
در حدیث داریم که یکی از پر حسرت ترین افراد در روز قیامت علما هستند؛ عالم در مجلسی سخنرانی کرده و در آن مجلس عده ای به یاد خدا افتاده و از گناه خود توبه کرده و پاکیزه شده اند. در اینجاست که در روز قیامت، عالم با حسرت نگاه می کند که چرا اینها زود تر از من وارد بهشت می شوند.
نمی دانیم روز قیامت چه کسانی رو سفید و روسیاه هستند و این باعث می شود که به همه احترام بگذاریم و خود را بالاتر از دیگران ندانیم.
علم؛ یعنی اطلاع و آگاهی یقین؛ یعنی وضوح
آیه 5: چنان نیست که شما فکر می کنید.
یقین هم سه مرحله دارد:
علما می گویند که فکر کنید برای تعمیر کولر به پشت بام رفته اید؛ در حین تعمیر کولر می بینید در دورها دودی به پا شده است و می دانید که جایی آتش گرفته و این یک مرحله از یقین است.
حال فکر می کنید حدودا آن نقطه ای که آتش گرفته، نزدیک منزل برادر شماست. فورا پایین آمده و با موتور، خود را به محل آتش می رسانید و مشاهده می کنید آتش در منزل برادر شماست و شما آتش را می بینید و این دومین مرحله یقین است.
خود را فورا به منزل برادر خود رسانده و برای نجات برادر و زن و فرزندانش خود را به دل آتش می زنید و گرمای آن آتش را حس می کنید و این سومین مرحله یقین است.
ما که می گوییم جهنم وجود دارد؛ مثل کسی هستیم که آتش را از دور دیده، یا مثل کسی که گرمای آتش را حس کرده است؟
بزودی خواهید دانست. به یقین و حتما جهنم را با چشمانمان می بینیم و این هم خیلی دلهره آور است!!!!!
آیه 6: حتما آن آتش جهنم را خواهید دید.
آیه 7: سپس با ورود به آتش جهنم آن را حس خواهید کرد.
آیه 8: در آن وحشت، در صحرای قیامت باید پاسخ دهید که با نعمت های خداوند چه کرده اید؟ و حتما سوال خواهید شد.
قرآن می فرماید: «اگر بخواهید نعمت های خدا بشناسید، نمی توانید و از این نعمت ها سؤال خواهید شد.»
امامان معصوم علیهم السلام به ما فرموده اند: «خدایی که ما می شناسیم، بعید است که از آب و نان سؤال کند؛ بلکه از ما در مورد قرآن و پیامبر(ص) و امامان و اهل بیت علیهم السلام سؤال خواهد شد.»
امام صادق علیه السلام فرمودند: «آن نعمتی که از آن سؤال خواهد شد، ما اهل بیت هستیم.»
سؤال خواهد شد که با کتاب چه کرده اید
و با پیامبر (ص) چه کرده اید
و با علی مرتضی علیه السلام چه کرده اید.
و با اهل بیت علیهم السلام چه کرده اید.
همه را سؤال خواهند کرد.
در حدیثی آمده است که پیامبرعزیز ما فرمودند: «من و اهل بیتم از طرف خدا آمده ایم تا دلهای شما را پیوند دهیم و جامعه شما را متحد کنیم و مسیر درست را به شما راهنمایی کنیم. این است آن نعمتی که از شما سؤال خواهد شد.»
پیامبر (ص) فرمودند: «در روز قیامت حتماً حتماً حتماً از 5 چیز از شما سوال خواهد شد:
از عمر، جوانی، مال که از کجا بدست آمده و ازمالی که در کجا خرج شده و ولایت اهل بیت علیهم السلام.
از این ها در روز قیامت از شما سؤال خواهد شد.»