جلسه شصتم تفسیر قرآن کریم (1403/07/05)

rate

جلسه شصتم تفسیر قرآن کریم (1403/07/05)

۱۴۰۳/۰۸/۰۸0 دیدگاه293 مشاهده

بسمه تعالی
تفسیر آیات پایانی سوره فتح توسط حضرت حجت السلام و المسلمین بهشتی
پیامبر (ص) مدت 63 سال عمر کردند که 23 سال از عمر شریفشان را پیامبری کردند: 13 سال در مکه و 10 سال در مدینه حضور داشتند.
در سال 6 هجری پیامبر در خواب دید (در حدیث داریم خواب پیامبر بر واقعیت است) که مسلمانان وارد مکه شده و مکه را فتح کردند.
سوره فتح آیه 27: «لَقَد صَدَقَ اللهُ رَسولَهُ الرُّؤیا بِالحَقِّ لَتَدخُلُنَّ المَسجِدَ الحَرامَ إن شاءَ اللهُ ءامِنینَ»
خداوند در این آیه می فرمایند که پیامبر به اتفاق مسلمانان با کمال امنیت داخل مسجد الحرام خواهید شد.
خواب را برای اصحاب تعریف کرد و از اهالی مدینه دعوت کرد که امسال جهت زیارت به مکه می رویم.
ازمدینه که زائران حرکت کردند، در مسجد شجره محرم شدند (نام قدیم مسجد شجره ذو الحلیفه بود)
و پبامبر در آنجا محرم شدند و لبیک گفتند و با جمعیتی حدود 1400 نفر به سمت مکه راه افتادند.
وقتی به نزدیکی مکه رسیدند، مشرکین قسم خوردند که مانع ورود آنها به مکه شوند و به آنها گفتند که امسال حق ورود به مکه را ندارید.
پیامبر(ص) فرمودند: «ما برای جنگ نیامده ایم، برای زیارت آمده ایم.»
پیامبر(ص) دو نفر را برای مذاکره فرستادند، ولی قبول نکردند.
نفر سوم را مشرکین برای مذاکره با پیامبر(ص) فرستادند، به نام سهیل ابن عمرو.
پیمان نامه ای در چند بند نوشتند که این پیمان نامه در مکانی به نام حدیبیه بود و به نام صلح حدیبیه معروف شد .
قرار شد پیمان با نام خدا شروع شود و پیامبر به حضرت علی ( ع ) فرمودند بنویس: «بسم الله الرحمن الرحیم»، ولی آنها گفتند که باید با «بِسمِکَ الَّلهُمَّ» شروع شود.
در ادامه عنوان پیامبر(ص) با القاب مطرح شد که باز هم قبول نکردند و مقرر شد که پیمان بدون القاب نوشته شود.
بند اول: تا ده سال میان مسلمانان و مشرکین صلح باشد.
بند دوم: مسلمانان آزاد باشند به همه مناطق رفت و آمد کنند؛ چون مسلمانان امنیت نداشتند .
بند سوم: قبایل بتوانند با مشرکین یا مسلمانان هم پیمان باشند. تا ان موقع کسی جرأت نمی کرد با مسلمانان هم پیمان باشد.
بند چهارم :امسال مسلمانان به مکه نیایند و از سال بعد به مکه مشرف شوند. قرار شد سه روز مکه را مشرکین خالی کنند تا مسلمانان بتوانند زیارت کنند.
بعضی ها به پیامبر طعنه زدند که مگر شما در خواب ندیدید که ما مکه را فتح می کنیم، پس چه شد؟ پیامبر(ص) در جواب آنها فرمودند: «من امسال را نگفته بودم و وعده خدا تحقق پیدا می کند.»
زیارت نکرده برگشتند. در راه سوره فتح نازل شد .
بعد از صلح حدیبیه تعداد مسلمانان بیشتر شد وتعداد آنها به دو برابر رسید.
سال بعد مسلمانان آمدند. مشرکان مکه را سه روز مکه خالی کردند تا مسلمانان عمره قضاء سال قبل را بجا بیاورند.
تا 22 ماه مشرکین بر عهد خود باقی ماندند. بعد از 22 ماه مشرکان به قبیله ای به نام خضائل که هم پیمان مسلمانان بود حمله کردند و تعدادی از آنها را کشتند.
خبر به پیامبر(ص) رسید. در این میان ابوسفیان که رئیس مشرکان بود خود را به مدینه رساند و نزد پیامبر (ص) جهت عذر خواهی آمد، ولی پیامبر عذر خواهی را نپذیرفت .
پیامبر(ص) تا سال 8 هجری در مدت دو سال نامه های بسیاری برای تبلیغ دین اسلام به سراسر کشورها و اقوام فرستادند و دین اسلام را تبلیغ کردند.
تاکنون تعداد سپاهیان لشکر اسلام در جنگ های مختلف کم بود:
جنگ اول جنگ بدر که سپاه اسلام حدود 300 نفر بود.
جنگ دوم جنگ احد که سپاه اسلام حدود 700 نفر بود.
جنگ سوم جنگ خندق که سپاه اسلام حدود 3000 نفر بود.
ولی در جنگ چهارم حدود 10000 نفر از مدینه به سمت مکه به راه افتادند.
گروهی مسؤول حفاظت اطلاعات بودند تا خبر لشگر کشی به گوش مشرکان نرسد و غافل گیر شوند.
وقتی به نزدیکی مکه رسیدند، پیامبر دستور داد آتش بسیاری درست کنند، هم برای غذا پختن و هم برای جنگ.
پیامبر (ص) در راه به عباس ابن عبدالمطلب (عموی ایشان ) برخورد کردند و به ایشان گفتند که وسایل خود را به مدینه بفرست و خود به نزد ابوسفیان برو و بگو که بیاید و لشکر ما را ببیند.
در همین حین ابوسفیان به اردوگاه لشگر پیامبر(ص) آمد و از دیدن این لشگر و این همه آتش تعجب نمود.
پیامبر (ص) فرمود: «این لشکر حدود 10000 نفرهستند و به جنگ شما آمده اند.»
ابوسفیان به پیش پیامبر(ص) آمد و پیامبربه او فرمود: «مسلمان شو و گواهی به یگانگی خداوند بده» او گفت : «پدر و مادرم به فدایت، من مسلمان می شوم.» پیامبر به او فرمود که آیا نبوت مرا قبول داری؟ البته او قلبا ایمان نیاورد.
پیامبر(ص) فرمودند: « فردا ما وارد مکه می شویم» و به عباس فرمود که ابوسفیان را پیش خودت نگه دار تا ابهت لشکر ما را ببیند.
ابوسفیان به پیامبر(ص) گفت: «من آدم آبروداری در قبیله ام هستم.» پیامبر(ص) فرمودند: «هرکه از اهل بیت تو وارد خانه ات شوند، در امان هستند و کسانی که در مسجدالحرام هستند در امان هستند.»
پیامبر(ص) به قبرستان حجون رفتند تا قبر حضرت خدیجه سلام الله علیها را زیارت کنند و غسل کرده و سوار اسب شدند و به سمت مکه به راه افتادند.
بعد از این واقعه ابوسفیان وارد مکه شد و گفت: «ما را قدرت رویارویی با لشگر اسلام نیست. همه مسلمان شوید» تعدادی قبول و تعدادی قبول نکردند و لشگر اسلام بدون جنگ و خونریزی وارد مکه شدند و به خانه کعبه رفته و تمام بت ها را که برای هر روز یک بت داشتند، شکستند و تعدادی از بت ها بر روی خانه خدا بود که پبامبر به حضرت علی (ع ) فرمودند بر روی دوش من قرار بگیر و بت ها را به پایین بیانداز و امیرالمومنین (ع) این کار را انجام داده و ندای الله اکبر سر دادند.
بعد پیامبر(ص) بالای کوه صفا رفتند و گفتند : «هر که می خواهد بیاید و بیعت کند.» تعدادی بیعت کردند و تعدادی بیعت نکردند و پیامبر(ص) به آنها گفت : «از من چه توقعی دارید؟» آنها گفتند: «أخٌ کریمٌ و ابنُ أخِ کریمٌ» پیامبر(ص) به آنها فرمودند: «مانند برادرم یوسف همه شما را می بخشم» و فتح مکه به آسانی انجام شد. پیامبر هم استانداری برای مکه مشخص کردند.
سوره نصر در این شرایط نازل شد.
«وقتی نصرت خدا و فتح و پیروزی رسید و دیدید مردم گروه گروه به اسلام وارد می شوند
سه تا لطف خدا هست : نصرت الهی و پیروزی و گسترش اسلام، حال وظایف مسلمانان را در برابر خداوند مطرح می کند:
اول: خدا را تسبیح کنید ( یعنی به خدا شک نکن )
دوم: خدا را ستایش کنید ( مثلا دعای جوشن کبیر دعای ستایش خداوند است)
سوم: از خدا عذرخواهی کنید ( استغفار کنید )
پیامبر هم برای آمرزش گناهان امتش استغفار می کند و خداوند توبه پذیر است.