بسم الله الرحمن الرحیم
تفسیر ایات ۸ تا ۲۰ سوره بقره ؛
موضوع : شناخت منافقین
پیامبر (ص) رحمت للعالمین بوده اند و ۲۳ سال رسالتشان را انجام دادند.در ماههای آخر زندگیشان نگران اینده امت بودند و میفرمودند: « انی اخاف علیکم من بعدی» ...مجموعه این احادیث حدود ۴۰ مورد شده است. یک مورد آن این است ایشان میفرمایند: « مسلمانان من از منافقین میترسم ،از مومن نمیترسم ،مومن آزارش به کسی نمیرسد ، از مشرک نمیترسم ، سینه به سینه او می جنگم. ترسم از منافق است او از پشت خنجر میزند، بین ما زندگی میکند. »
با این مشکل چه باید کرد ؟ در سوره بقره،سوره نسا وسوره توبه درباره منافقین آیات فراوانی آمده است ، ولی بعد از وفات پیامبر ص منافقان مخفی شدند وجنایت میکردند بدون اینکه مشخص شوند ، تنها راه نجات بصیرت واگاهی هست. در این ایات سوره بقره ۱۰ ویژگی برای منافقین ذکر شده است.
ویژگی اول: بی صداقتی ودروغگویی است .در ایه ۸« ...وَ مِنَ النّاسِ مَن یَقولُ امَنّا بِاللهِ وَالیَومِ الآخِرِ وَ ما هُم بِمُؤمِنینَ »
از مردم کسانی هستند که میگویند به خدا وآخرت ایمان داریم ولی ایمان نیاورده اند.
یعنی بین دل وزبانشان هم آهنگی نیست.می گویند : « رهبر را قبول داریم » ولی قبول ندارند.
آیه ۱ سوره منافقون « إِذا جاءَکَ المُنافِقونَ قالوا نَشهَدُ إِنَّکَ لَرَسولُ اللهِ...» منافقان نزد پیامبر می ایند و میگویند : « ما گواهی میدهیم تو رسول خدا هستی...خدا هم میداند پیامبرش رسول است...» « وَ اللهُ یَشهَدُ إِنَّ المُنافِقینَ لَکاذِبونَ »...خداوند اعلام میکند منافقین دروغ میگویند.
حدیث داریم دروغ ونفاق مثل بچه های دوقلو هستند، اینها باهم پیوند دارند.
می گویند : « ما عاشق جبهه هستیم» وقتی هنگامی که فرا می رسد ، از جنگ فرار میکنند.
اولین نشانه منافق دروغ هست.
دوم : حیله گری...پیامبر ص فرمود: « مومن حیله نمیکند. »
مومن دل صاف دارد. نیت پاک دارد.
« یُخادِعونَ اللهَ...» به گمان خودش میخواهد به خدا هم کلک بزند.
« وَالَّذینَ آمَنوا....» به مومنان حیله میزند.
« وَ ما یَخدَعونَ إِلّا اَنفُسَهُم وَ ما یَشعُرونَ...» اما حقیقت اینستکه که اینها جز خودشان را فریب نمیدهند.
استادم حاج اقا قرائتی میفرمودند: « دکتر دارویی برای مریضی تجویز میکند ولی بیمار دارو را نمیخورد و دور میریزد.مریض فکر میکند دارد دکتر را فریب میدهد ، در صورتیکه خودش ضرر میکند. »
سوم: بیمار دلی...قران کریم درباره بیمار دلی ایاتی ذکر کرده است.
« فَزادَهُمَ اللهُ مَرَضًا...» بعضی از بیماریها روز به افزایش است.
اگر کسی در وجودش نفاق دارد ، در همین ابتدا آن را درمان وتوبه کند .
منافق از نظر خدا مریض است ومریضی او فزاینده است. مثل سرطان «... فی قُلوبِهِم مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللهُ مَرَضًا
وَلَهُم عَذابٌ اَلیمٌ بِما کانوا یَکذِبونَ ...» عذابی دردناک بخاطر اینکه دروغ میگویند.
جوانی به پیامبر ص گفت: « حوصله مسجد آمدن ندارم وبه گناهان زیاد معتادم ، نسخه ای به من بفرمایید تا ادم بشوم .» پیامبر ص فرمودند: « به من قول بده دروغ نگویی.»
دروغ در جامعه ما متاسفانه جریان دارد.خطرش هم این است که دروغ مقدمه نفاق است.
« عَذابٌ اَلیمٌ » به خاطر آن دروغ است.
چهارم : خود را اصلاح طلب معرفی می کند ، درحالیکه فاسد است.
« وَ إِذا قیلَ لَهُم لاتُفسِدوا فِی الاَرضِ قالوا إِنَّما نَحنُ مُصلِحونَ » ادم دلسوزی بهاو می گوید که فساد نکن ، او میگوید : « ما اصلاح گر هستیم » « أَلا إِنَّهُم هُمُ المُفسِدونَ »
این روشنگری لازم دارد ...جهاد تبیین میخواهد
« وَ لَکِن لایَشعُرونَ »
« انما » یعنی اینکه فقط منافق میگوید : « إِنَّما نَحنُ مُصلِحونَ » یعنی فقط ما اهل اصلاح هستیم.یعنی جوری تبلیغات میکنند که کسی شک نکند . آنها میگویند : « تنها وتنها نیت ما اصلاح گری هست. »
خدا هم اعلام میکند همه بدانندکه این ادم تبهکار است ، او شعور و فهم ندارد .منافق دین را غلط فهمیده است.
پنجم : تحقیر مردم...« وَ إِذا قیلَ لَهُم آمِنوا کَما آمَنَ النّاسُ قالوا أَنُومِنُ کَما آمَنَ السُّفَهاءُ ...» من مثل بی خردان ایمان بیاورم ؟ مردم را تحقیر میکند و خودش را بالا میبرد.
اولیای خداوند در بین همین مردم هستند.پیامبر ص فرمودند: « کسی را کوچک حساب نکنید.» ولی خدا در بین همین مردم است.
به همه احترام کنید.
« أَلا إِنَّهُم هُمُ السُّفَهاءُ » ...هوشیار باشیدکه همین ها بی خرد هستند .
« وَ لَکِن لا یَعلَمونَ »...ولی خودشان نمیدانند.
ششم : دوچهرگی...منافق صاف نیست ، شفاف نیست.
« وَ إِذا لَقُوا الَّذینَ آمَنوا قالوا آمَنّا » ...در جمع حزب الهی ها می آیند و می گویند ما مؤمن هستیم .
« وَ إِذا خَلَوا إِلَی شَیاطینِهِم قالوا إِنّا مَعَکُم إِنَّما نَحنُ مُستَهزِؤونَ» ...وقتی با دوستان شیطانشان همنشین می شوند ، میگویند ما با شمائیم آنها را دست انداخته بودیم.
قران میفرماید: « جایگاه منافقین از کافرین در جهنم پایین تر است.» ضرباتی که منافقین به اسلام زدند خیلی شدیدتر از ضربات کفار است.
مثل منافقان در زمان انقلاب اسلامی که با دشمنان ایران در ارتباط بودند.
چه کسی حضرت علی ع را کشت؟ چه کسی لشگر امام حسن ع را از هم گسست؟چه کسی ماجرای کربلا را به پا کرد؟ در سخنان امام حسین ع پر است از کلمه منافقین...اصلا یک سوره در قران درباره منافقین داریم.
هم نشینی با منافق ولو از ارحام باشد ، ایمان انسان رااز بین می برد.چه بسیار بودند که« آمَنوا ثُمَّ کَفَروا » بعد ایمان آوردنشان کافر شدند.
ایمانهای ما تهدید می شود وحراست لازم دارد.
هفتم: سردرگمی ... منافقین مذبذب ومردد هستند. نفاق باعث میشود که نتواند تصمیم بگیرد در چه جبهه ای باشد.
« اَللهُ یَستَهزِئُ بِهِم »...خدا آنها را مسخره می کند. یعنی خدا آنها را تحقیر میکند.
« وَ یَمُدُّهُم فی طُغیانِهِم یَعمَهونَ » آنها را در طغیان خودشان به حالت سردرگمی می گذارد.
آقا امام رضا ع در تفسیر این آیه فرمودند : « خداوند اهل مکر نیست ، اهل حیله نیست ، اهل استهزاء نیست ؛ پس معنای مسخره کردن خداوند یعنی اینکه خداوند آنها را تحقیر میکند.
هشتم : منافقین دین فروش هستند.« اُولَئِکَ الَّذینَ اشتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالهُدَی » ...اینها کسانی هستند که هدایت ودینشان را میفروشند وگمراهی را میگیرند.
« فَما رَبِحَت تِجارَتُهُم » ...این تجارت سودی برایشان ندارد.
« وَ ما کانوا مُهتَدینَ »...اینها راهی به جایی نمیبرند.روی هدایت را نخواهند دید.
امام جواد ع فرمود: « این دنیا بازار است ، ما ادمها فروشنده هستیم ، دو خریدار از ما کالا میخرند،کالای ما جان ومال وابرو و جوانی واندیشه ماست و خریداران خدا وشیطان و کفار ومنافقین هستند.
هر کدام منتظرند تا ما را در دام خود اسیر کنند.
خوشا به حال کسی که به دام خدا بیفتد .
بارها در قرآن آمده که کسانی هستند که آخرتشان را به دنیا فروخته اند.کسانی هستند ایمانشان را دادند وکفر گرفتند.کسانی هستندکه مغفرت خدا را دادند وعذاب گرفتند.« اِشتَرَوُا الکَُفرَ بِالإیمانِ »...« اِشتَرَوُا الحَیاةَ الدُّنیا بِالآخِرَةِ ...« وَ العَذابَ بِالمَغفِرَةِ »
جوانی نزد عیسی ابن مریم (ع) رسید وگفت : « یا نبی الله خواهشی میکنم ، نه نگویید » گفت : « بگو» ، گفت : « مرا هم در این سفر همراه خود ببر.» فرمود : « همسفری با من خیلی سخت است . »
جوان پافشاری کرد وحضرت قبول کرد و به او گفت : « فردا صبح قبل از اینکه به نانوایی بیایی ، برو ونانی بگیر تا باهم بخوریم . جوان رفت وبسته نان را گرفت ودید داخلش ۵ نان هست . بسته را بست وحرکت کرد . در راه کسی به او گفت : « در بسته چه داری ؟ » گفت : « نان » ، گفت : « من عجله دارم ، نان را از تو می خرم » و او گفت : « نمیشود ، مال مردم است » گفت : « به ده برابر قیمت میخرم » جوان وسوسه شد ودوتا از نانها را به ده برابر قیمت فروخت وپولش را داخل جیب گذاشت . سر قرار رسید وهمراه پیامبر شد ، وقتی کمی از شهر فاصله گرفتند به درختانی رسیدند وبرای استراحت وخوردن صبحانه توقف کردند.دستمال نان را که باز کردند حضرت دید سه تا نان هست .
پرسید: « بقیه نانها چه شده ؟ » گفت : « نمیدانم ، از اول کم بوده است .» حضرت چیزی نگفتند . باهم حرکت کردند تا به رودخانه عریضی رسیدند که پل نداشت . حضرت گفت : « هر چه من میگویم بگو واز روی آب رد شو» وقتی از آب رد شدند به حضرت گفت : « چطور توانستید چنین کاری کنید؟ » فرمود : « بگو آن نانها چند تا بوده تا برایت بگویم. »گفت : « نانها همان سه تا بوده است . »
به روستایی رسیدند و وارد محله ها وداخل یک خرابه شدند . قسمتهایی از دیوار خرابه برق می زد . عیسی بن مریم (ع) پرسید : « میدانی اینها چیست ؟ »گفت : « نه » فرمود : « اینها طلاست. » گفت : « یکی مال من و دیگری مال تو ویکی مال کسی که بگوید نانها چندتا بوده . » جوان فکری کرد و گفت : « نانها ۵ تا بوده » ، پس دوتا از طلاها را گرفت . حضرت گفت : « میخواهی طلای سوم را هم به تو بدهم ؟ » گفت : « بله » گفت : « یک راه دارد و آن اینستکه که دست از من برداری » چطور میشود بعضی دست از امام حسین ع برمیدارند ؟ دست از امام زمان ع بر میدارند ؟
جوان فکری کرد وگفت : « باشد ؛ طلا را بدهید به من تا بروم . » و سه طلا را گرفت و به سمت شهر برگشت و بین راه دو تا راهزن به او رسیدند ودو تا از طلاهایش را به زور گرفتند. سه تایی حرکت کردند وگرسنه شدند .قرار شد یکی از انها به شهر برود و غذا بگیرد تا سه تایی باهم بخورند.
جوان رفت وفکر کرد برای ان دونفر دیگر در غذایشان سم بریزد تا بخورند و بمیرند و طلاهایشان را صاحب شود . آن دو نفر دیگر هم وسوسه شدند و گفتند این نفر سوم که امد ، به دروغ دعوایی راه بیندازیم واو را بکشیم و نفری یک ونیم سهم طلا ببریم . ان دو نفر دعوایی به راه انداختند و او را کشتند ونشستند غذای مسموم را خوردند ومردند . عیسی بن مریم (ع) با بعضی از دوستانشان از آنجا رد میشدند ، دید ند طلاها یک طرف، ادمها یک طرف وفرمود : « این عاقبت بی صداقتی است. »
نهم: اتش افروزند... « مَثَلُهُم کَمَثَلِ الَّذِی استَوقَدَ نارًا »...منافقین حکایتشان حکایت کسی است که اتشی روشن می کند .
« فَلَمّا أَضاءَت ما حَولَهُ » ...وقتی اتش اطرافشان را روشن میکند « ذَهَبَ اللهُ بِنورِهِم »...خدا زود آن روشنایی مختصر را خاموش می کند.
« وَ َتَرَکَهُم فی ظُلُماتٍ لا یُبصِرونَ »...آنها را در تاریکی رها می کند که هیچ جایی را نمی بینند.تحلیل غلط می کنند .
آینده نگری اشتباه دارند.این منافق است.او اتش افروز بی بصیرت است که جوانها را به کشتن میدهد وخودش را پنهان میکند.
دهم : منافقین ترس ووحشت دارند و ارامش ندارند ؛ چون ارامش انسان در پرتو یاد خداست« أَلا بِذِکرِاللهِ تَطمَئِنُّ القُلوبُ »
در سوره بقره در قالب مثل که : « أَوکَصَیِّبٍ مِنَ السَّماءِ »
حکایت منافقین مثل باران تند است که از اسمان در دل شب می بارد...« فیهِ ظُلُماتٌ وَ رَعدٌ وَ بَرقٌ یَجعَلونَ أَصابِعَهُم فی آذانِهِم » ...قرار میدهند انگشتانشان را در گوشهایشان ... « مِنَ الصَّواعِقِ » ...از ترس صاعقه
« حَذََرَ المَوتِ »...منافقین از مرگ می ترسند.
مومن از مرگ نمی ترسد ، رزمنده مسلمان از مرگ نمیترسد .
تا سروصدایی بلند می شود ، می گوید : « نکند من را شناخته باشند. » دائما در حال استرس واضطراب وترس است.
« وَ اللهُ مُحیطٌ بِالکافِرینَ »...خدا به کافران احاطه دارد ، یعنی منافق همان کافر است.
« یَکادُ البَرقُ یَخطَفُ أَبصارَهُم »...نزدیک است این برقی که در آسمان می جهد نور چشم اینها را برباید.
« کُلَّما أَضاءَ لَهُم مَشَوا فیهِ »...تا کمی برق میزند وروشن میشود چندقدم جلو میرود.
« وَ إِذا أَظلَمَ عَلَیهِم قاموا » ...تا تاریک می شود ، می ایستد .
منافق نمیتواند یک حرکت مطمئن داشته باشد.
« وَ لَو شاءَ اللهُ لَذَهَبَ بِسَمعِهِم وَ أَبصارِهِم »...خدا بخواهد چشم وگوش اینها را می گیرد.
خدا اراده میکند که اصلا نشنوند ونبینند.
« إِنَّ اللهَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ »... حقیقت این است که خداوند برهر کاری تواناست.
خلاصه...دلواپسی پیامبرص نسبت به آینده ملت...ویکی از دلواپسی ها منافقین بودند.
باید با بصیرت منافق را بشناسیم.در ایات ۸ تا ۲۰ سوره بقره اوصاف منافقان امده است.
ده ویژگی بیان شده :اول دروغگویی ، دوم حیله گری ، سوم بیمار دلی ، چهارم ادعای اصلاحگری و در حقیقت تبهکار، پنجم سردرگمی و منافق دین فروش واتش افروز است و ترس و وحشت دارد.
والسلام علیکم ورحمت الله برکاته