Jump to navigation

  • ورود
  • فارسی
  • العربية
  • English
یکشنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴ ۱۲:۲۱
خانه
dahe
عبدالعظیم
  • خانه
  • آستان مقدس
    • آشنایی با امامزادگان
      • حضرت عبدالعظیم (ع)
        • شناخت نامه حضرت
        • فضیلت زیارت حضرت
        • نگرشی درباره حضرت
        • روایات حضرت
        • کنگره بزرگداشت
          • اهداف و عناوین
          • مجموعه آثار کنگره
        • کرامات حضرت
        • فضائل حضرت از زبان ائمه
        • راویان و شاگردان حضرت
        • تألیفات و کتاب ها
        • مقالات
        • اشعار منتخب
      • حضرت امامزاده حمزه (ع)
      • حضرت امامزاده طاهر (ع)
    • آستان در آیینه تاریخ
    • شهدای مدفون در آستان
    • مشاهیر مدفون در آستان
    • معماری و ساختمان
    • اصول حاکم بر آستان
    • تولیت آستان
      • زندگی نامه‌ حجت‌الاسلام‌ والمسلمین قاضی‌عسکر
      • اخبار
  • زیارت
    • زیارت آنلاین (زنده)
    • زیارتنامه
  • اطلاع رسانی
    • اخبــار
      • اخبار تولیت آستان
      • آرشیو اخبار آستان
    • عکس
      • تطبیقی و قدیمی
      • دارالشّفاء کوثر
      • زیارت و بازدید
      • علمی ، فرهنگی و آموزشی
      • مراسم و آئین ها
    • فیلم
    • صوت
      • ادعیه
        • ادعیه ماه مبارک رمضان
        • زیارتنامه
      • تلاوتهای برتر قرآن کریم
      • دروس و سخنرانی‌های مرحوم آیت الله ری شهری
      • سخنرانی
        • ایام فاطمیه (س)
        • ایام محرّم الحرام
      • مداحی
      • نوای زیارت
      • کلاس فرهنگی و آموزشی
        • خانم دکتر سلیمانی
    • امور بین الملل
    • نمایشگاه مجازی
    • ویژه نامه ها
    • اوقات شرعی
  • مراکز وابسته
    • مرکز نجوم و آسمان نما
    • مرکز آموزش قرآن کریم
    • دانشگاه قرآن و حدیث
    • صندوق قرض الحسنه
    • حوزه علمیه (برادران)
    • حوزه علمیه (خواهران)
    • مجتمع آموزشی حکمت
    • دارالشفاء کوثر
    • موقوفات
    • نذورات و هدایای مردمی
  • ماهنامه خادم
  • پرداخت نذورات
  • ارتباط با ما

فرم جستجو

بالا
0 کاربر پسندیده اند.‎

جلسه بیست و هشتم تفسیر قرآن کریم (1402/02/21)

۱۴۰۲/۰۳/۰۱0 دیدگاه486 مشاهده

سلام علیکم و رحمه الله

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَی، وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَی»

شب جمعه، شب رحمت و مغفرت، شب زیارتی سالار شهیدان، محبوب دل آدمیان، در جوار ذرّیه پیامبر، در مکانی شریف، در زمانی شریف، بر سفره قرآن کریم هستیم. امشب ان شاءالله تفسیر سوره مبارکه کهف آیات 71 تا 82 را با هم مرور می­کنیم.

تقاضا می­کنم به روان پیامبر اسلام و اهل بیت پاکش صلواتی تقدیم بفرمایید. به روان پاک شهیدان از شهیدان صدر اسلام تا شهیدان انقلاب اسلامی ایران، شهیدانی که در این سرزمین خفته­اند و امامزادگانی که ما در جوار آنها نشسته­ایم، حضرت عبدالعظیم حسنی، حضرت حمزه بن موسی ابن جعفر علیه السلام و حضرت طاهر از دودمان امام زین العابدین علیه­السلام و عالمانی که در این سرزمین خفته­اند، صلواتی تقدیم بفرمایید.

یکی از توصیه­های قرآن که زیاد هم تکرار شده است، سفارش به سفر و مسافرت است، ولی با چه انگیزه­ای مطرح شده است؟ تقریبا 30 نوع انگیزه در قرآن برای سفر و مسافرت آمده است. مانند: سفر برای عبادت، سفر برای تجارت، سفر برای سازندگی، سفر برای تحقیق و پژوهش، سفر برای دید و بازدید و ......، یکی از آن سفرها و انگیزه­ها هم سفر علمی برای آموزش است. قصه­ای از سوره مبارکه کهف از هفته گذشته آغاز کردیم، که خداوند به پیامبرش موسی ابن عمران (ع) فرمود که باید شاگردی کند، استادت کجاست؟ در جنوب سرزمین مصر در محل تلاقی دو آبراه است. موسی ابن عمران (ع) هم جوانی را با خود همراه کرد و قضایایی پیش آمد و بالاخره استاد را پیدا کرد و خیلی با احترام و مودبانه از استاد تقاضا کرد که آیا اجازه می­فرمایید من شاگردی شما را بکنم و از آن معارفی که مایه رشد است از شما بیاموزم؟ استاد شرطی برای شاگرد گذاشت، آنکه تا من جوابی را نگفتم، شما سوال نپرسی، هرچه را که دیدی، فقط نگاه کن. این شرط برای شاگرد سخت است، ولی شاگرد گفت : « چشم، سوالی نمی­پرسم. » این آموزش طی یک سفر آغاز شد که از آیه 71 در مورد آن صحبت شده است.

« فَانْطَلَقَا»، استاد و شاگرد به راه افتادند، « حَتَّى إِذَا رَكِبَا فِي السَّفِينَةِ»، سفر تا الان در خشکی بود، از این به بعد سفر دریایی آغاز شد، استاد و شاگرد سوار بر کشتی شدند، « خَرَقَهَا»، همینکه در کشتی نشستند، استاد شروع کرد به سوراخ کردن کشتی!! « قَالَ»، شاگرد گفت: « أَخَرَقْتَهَا»، آیا کشتی را سوراخ می­کنی؟ « لِتُغْرِقَ أَهْلَهَا»، آیا می­خواهی مسافران کشتی را غرق کنی؟ « لَقَدْ جِئْتَ شَيْئًا إِمْرًا»، این کار ناپسندی است که انجام می­دهی.

بنا بر چه چیزی بود؟ بنا بر این بود که شاگرد سوال نکند، ولی شاگرد بی صبری کرد و سوال کرد، استاد گفت: « قَالَ أَلَمْ أَقُلْ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا»، آیا من از روز اول نگفتم که صبر تو کم است؟ طاقت نمی­آوری تا کارهای مرا تحلیل نکنی؟ شاگرد گفت: « قَالَ لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ»، حضرت استاد مرا به خاطر فراموشی­ام تنبیه و مواخذه نکن، حق با شماست. « وَلَا تُرْهِقْنِي مِنْ أَمْرِي عُسْرًا»، خواهش می­کنم بر من سخت نگیر. بله درست است، قرار ما این بود که من طاقت بیاورم و هر وقت شما صلاح دانستید توضیح بدهید و من سوالی نکنم ولی من کم صبری کردم. « فَانْطَلَقَا»، به راه ادامه دادند، « حَتَّى إِذَا لَقِيَا غُلَامًا فَقَتَلَهُ»، به یک پسری رسیدند و استاد آن پسر را کشت، ببینید خانم­ها و آقایان ؛ خداوند حرف­هایی را در این دنیا می­خواهد به ما یاد بدهد، بعضی از آن حرف­ها را با قصه­ها به ما یاد داده است، تقریبا در قرآن 260 قصه است، قصه­ها نه برای سرگرمی است، بلکه درس­هایی در این قصه­ها است، مثل این قصه ، اسرار آمیزترین قصه­های خدا در سوره مبارکه کهف است، سه قصه در این سوره بیان شده است، این قصه­ای را که ما الان در حال تعریف آن هستیم، از حقایقی که در زندگی­های ما هست، پرده برداری می­کند، گاهی حوادثی می­بینیم و برای ما سوال پیش می­آید که چرا این بچه از دنیا رفت؟ چرا این آقا این کار را می­کند؟ اما اگر حوصله کنیم، یک ولیّ خدا را پیدا کنیم، توضیحاتی که او بدهد، ما را آرام خواهد کرد، در حقیقت این قصه استاد و شاگرد را خدا برای ما توضیح می­دهد تا ما در طی زندگی بابت مسائلی که برایمان پیش می­آید و برای آن علامت سوال مقابل خدا می­گذاریم، بدانیم که درسی در هر اتفاقی نهفته است.

شاگرد به استاد قول داده بود که سوالی نپرسد ولی نتوانست خودش را نگه دارد و دوباره به حرف آمد، « قَالَ»، شاگرد با حالت اعتراض گونه گفت: « أَقَتَلْتَ نَفْسًا»، یک کسی را کشتی، « زَكِيَّةً»، بی گناه، « بِغَيْرِ نَفْسٍ»، بدون اینکه کسی را کشته باشد، « لَقَدْ جِئْتَ شَيْئًا نُكْرًا»، آقای استاد یک کار ناپسندی را انجام دادی، « قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَكَ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا»، استاد گفت: «من نگفتم تو صبر نداری؟» معلوم می­شود ما اگر بخواهیم معارف حقیقی را بیاموزیم، تحمل و حوصله لازم است، صبوری لازم است، یک مقداری حوصله کنیم، شاید آن معارف را شنیدیم قانع بشویم، بی حوصلگی به خرج ندهیم، عجله نکنیم، یک قصه­ای را پروین اعتصامی از خودش به شعر درآورده است که مضمون آن چنین است، سائلی هر روز به گدایی می­آمد و افرادی به او کمک می­کردند، یک روز هرچه کرد، کسی به او کمک نکرد، غروب هنگام شد و نزد آسیابانی آمد و گفت به خدا من نقش بازی نمی­کنم، همسرم و بچه­هایم مریض هستند، چیزی ندارم، آن آسیابان هم مقداری گندم به او داد، آن سائل هم دامنش را گره زد و گندم­ها را گرفت و راهی خانه شد، هنوز به خانه نرسیده بود که هوا تاریک شد، در همین حال شروع کرد با خدا حرف زدن، گفت: ای خدا گره به کارم افتاده است، زنم مریض هست، بچه­هایم گرفتارند، ندارم، بیا و گره از کار من باز کن ... تا این را گفت، ناگهان گره باز شد و گندم­ها ریخت، این سائل عصبانی شد و شروع کرد به خدا بد و بیراه گفتن که تو چه خدایی هستی؟ در عمرت یک گره باز کردی، آن هم این گره بود، کی گفتم این گره را باز کن، گفتم در زندگی من گره پیش آمده، تازه آن گره را باز نکردی، این گره باز کردنت دیگر چه بود؟ حتما برای شما هم این صحنه پیش آمده است، چاره­ای نداشت، در آن تاریکی نشست و دانه دانه گندم­ها را از خاک­ها سوا می­کرد و همانطور که گندم­ها را برمی­داشت، دستش به یک جواهری رسید، ایندفعه شروع کرد به گریستن، گفت:« خدایا نمی دانستم با من چکار می­خواهی بکنی، نمی­دانستم گره مرا چطور می­خواهی باز کنی، من عجله کردم، صبر نکردم .... »

برگردیم به داستان سوره کهف، «قَالَ إِنْ سَأَلْتُكَ عَنْ شَيْءٍ بَعْدَهَا»، شاگرد گفت: اگر بعد از این باز من سوال کردم، « فَلَا تُصَاحِبْنِي»، با من قهر کن و دیگر همراهیم نکن، « قَدْ بَلَغْتَ مِنْ لَدُنِّي عُذْرًا»، دیگر از طرف من معذوری، عذرم را بخواه، اعتراضی نمی­کنم، « فَانْطَلَقَا»، راه را ادامه دادند، « حَتَّى إِذَا أَتَيَا أَهْلَ قَرْيَةٍ»، به اهالی یک روستایی رسیدند، « اسْتَطْعَمَا أَهْلَهَا»، گرسنه بودند و از مردم آن روستا غذا خواستند، « فَأَبَوْا أَنْ يُضَيِّفُوهُمَا»، آنها هم مردم بی­معرفتی بودند و به آنها غذایی ندادند، « فَوَجَدَا فِيهَا جِدَارًا»، در آن روستا به یک دیواری رسیدند، « يُرِيدُ أَنْ يَنْقَضَّ»، این دیوار در حال فرو ریختن بود، « فَأَقَامَهُ»، استاد با شکم گرسنه شروع کرد به تعمیر کردن دیوار، « قَالَ لَوْ شِئْتَ لَاتَّخَذْتَ عَلَيْهِ أَجْرًا»، شاگرد دوباره بی­صبری کرد، گفت:« آقا اینها همان افرادی هستند که ما از آنها غذا خواستیم، بی معرفتی کردند و ندادند، دیوار آنها را تعمیر می­کنی، لااقل مزدی بگیر.» « قَالَ هَذَا فِرَاقُ بَيْنِي وَبَيْنِكَ»، استاد گفت: «دیگر ما باید از همدیگر جدا بشویم، تو شاگرد بی حوصله­ای هستی، « سَأُنَبِّئُكَ بِتَأْوِيلِ مَا لَمْ تَسْتَطِعْ عَلَيْهِ صَبْرًا»، ولی حالا برایت توضیح می­دهم ، آن جاهایی که نتوانستی صبر کنی چرا من آنکارها را انجام دادم.» « أَمَّا السَّفِينَةُ فَكَانَتْ لِمَسَاكِينَ يَعْمَلُونَ فِي الْبَحْرِ فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِيبَهَا وَكَانَ وَرَاءَهُمْ مَلِكٌ يَأْخُذُ كُلَّ سَفِينَةٍ غَصْبًا»، اما قصه آن کشتی که ما وقتی در آن نشستیم، شروع به سوراخ کردن آن کردم و شما اعتراض کردی، قصه آن این بود که حاکم ظالمی در آنجا بود، ماموران حاکم کشتی­های نو را می­گرفتند، این کشتی هم برای جمعی از فقرا بود که به صورت تعاونی روی هم پول گذاشته بودند و این کشتی را به عنوان سرمایه برای خودشان گرفته بودند تا از آن کسب درآمدی کنند، من دیدم اگر این کشتی به ماموران حاکم برسد، مصادره خواهد شد، یک تعدادی خانواده زندگیشان به خطر می­افتد، آن را سوراخ کردم تا این کشتی برود جزو کشتی­های عیب­دار تا مصادره نشود، علت کار من این بود، شاگرد وقتی این مسئله را فهمید، آرام شد ... ببینید چرا خدا ظالمان را نابود نمی­کند؟ آن سال­های آخر جنگ یک کسی آمد پیش من و گفت: «من دیگر به حرف­های شما آخوندها عقیده­ای ندارم، گفتیم: چرا ؟ گفت: شما آخوندها می­گویید، خداوند ظالم را نابود می­کند، این صدام را چرا نابود نمی­کند؟ این همه آدم کشته­ است، اینهمه خانواده­ها را نابود کرده است، اینهمه ظلم کرده است چرا خداوند نابودش نمی­کند؟ من گفتم: برادر عزیزم، من که خدا نیستم، خداوند وعده­اش را داده است ولی زمانش به عهده خودش هست، بر اساس چه مصالحی این ظالم باید هلاکتش به تاخیر بیفتد من اطلاعی ندارم، این به حکمت خدا برمی­گردد ، وظیفه ما صبوری است، یک مقداری حوصله لازم است تا پس پرده و باطن امور را پیدا کنیم تا قانع بشویم.»

اما قصه دوم « وَأَمَّا الْغُلَامُ»، غلام یعنی پسر، اما قصه آن پسری که او را کشتم، «فَكَانَ أَبَوَاهُ مُؤْمِنَيْنِ فَخَشِينَا أَنْ يُرْهِقَهُمَا طُغْيَانًا وَكُفْرًا »، پدر و مادر این پسر مومن بودند، این پسر هم بچه شر بود، می­خواست پدر و مادرش را منحرف و کافر و یاغی کند، من هم این پسر را کشتم تا آن پدر و مادر نجات پیدا کنند، عوضش خداوند فرزند صالحی به آنها داد، آن فرزند صالح هم یک دختر صالحی بود، اینجا سوال پیش می­آید مگر آدم حق دارد این کار را انجام دهد؟ آخر قصه گفته می­شود که من اینکار را به فرمان خدا انجام دادم. ما الان حق نداریم چنین کاری را انجام دهیم. در واقع تحلیل این حوادث این است، که کسی در خانه­ای از دنیا می­رود، چه می­دانیم راز آن چیست. « فَأَرَدْنَا»، ما خواستیم، « أَنْ يُبْدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَيْرًا مِنْهُ زَكَاةً وَأَقْرَبَ رُحْمًا»، نیت ما این بود که خداوند فرزند دیگری که عاطفی تر، پاکیزه­تر، عاطفی­تر به این پدر و مادر باشد، آن را به آنها بدهد.

اما قصه آن دیوار چه بود؟ « وَأَمَّا الْجِدَارُ»، آن دیواری که ما بنّایی کردیم، « فَكَانَ لِغُلَامَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي الْمَدِينَةِ»، برای دوتا پسر یتیم در شهر بود، « وَكَانَ تَحْتَهُ كَنْزٌ لَهُمَا»، بابای آن بچه­های یتیم یک گنجی را برای آینده آنها زیر دیوار قایم کرده بود، دیوار در حال خراب شدن بود، اگر خراب می­شد، مردم آن گنج را پیدا می­کردند و می­بردند و این بچه­ها هم بدون پشتوانه می­ماندند، « وَكَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا»، پدر آن یتیمان جزو صالحان بود، پس معلوم می­شود اگر پدر یا مادری صالح باشد، خداوند به بچه­های او حتی پس از مرگ، به نسل او به ذریّه او عنایت می­کند، دو پیغمبر را می­فرستد تا آثار آن پدر، آن پدربزرگ را حراست کند، چه اسراری در این قصه­ها است، « فَأَرَادَ رَبُّكَ»، پروردگار تو خواست، « أَنْ يَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا»، این دو یتیم به سن رشد و تکامل برسند، تا خودشان بتوانند برای دارایی­شان تصمیم­گیری کنند و حیف نشود، « وَيَسْتَخْرِجَا كَنْزَهُمَا»، و آن گنج را که حتما پدر وصیتنامه­ای نوشته بوده است که کجا هست ، بردارند و برای زندگیشان به کار ببرند، « رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ»، این لطفی از جانب پروردگارت بود که برای این بچه­ها قرار داده بود، ضمنا بدان که « وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي»، اینکارها را من از خودم نکردم، اینها تماما فرمان­های خداوند بود،  « ذَلِكَ تَأْوِيلُ مَا لَمْ تَسْطِعْ عَلَيْهِ صَبْرًا»، این تحلیل و معنای کارهایی بود که من کردم ولی شما طاقت نیاوردی.

اولین حرفی که امشب زدیم این بود که قرآن بارها و بارها ما را به سفر و مسافرت توصیه می­کند، الان هم که فصل تابستان فرا می­رسد، شما هم که ماشین دارید، اگر می­خواهیم قرآنی باشیم، ضمن تفریح چیزی یاد بگیریم. قرآن می­فرماید: « سِیرُوا فِي الْأَرْضِ فَانظُرُوا كَيْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ»، از تهران به سلامت به اتفاق خانواده می­خواهید به پابوس امام رضا علیه­السلام بروید، به جنگل­های گلستان می­رسید، یکی ،دو، سه ساعت با اعضای خانواده به این درخت­ها نگاه کنید، طراح کیست ؟ ناظر کیست؟ این رودخانه­ها را، این دریاها را، این مراتع را، این کوه­ها را چه کسی به چه منظوری خلق کرده است؟ سفرهایمان را با دانایی همراه کنیم، با آگاهی همراه کنیم، سفرها را مثل سفر موسی ابن عمران (ع) و استادش خضر(ع) با آموزش همراه کنیم، پدر در حال رانندگی است، با خانواده صحبت کند، کاری کنیم که طی این سفر بچه­ها درس­های حقیقی در زندگی یاد بگیرند، خوشمزه­ترین حرف­ها هم قصه­ها هستند، درست­ترین قصه­ها را هم خداوند بیان کرده است. « نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ»، ما که خدا هستیم، برای شما شیرین­ترین قصه­ها را بیان کردیم. اگر هم بلد نیستیم ، کتابی برداریم و قصه­های آن را برای خانواده­مان بگوییم و یک حرف قرآنی بزنیم، در قرآن کریم، حداقل 30 تا سفرنامه آمده است، از این سفرنامه­های قرآنی، سفر به قصد عبادت، سفر به قصد تجارت، سفر برای کمک­رسانی، سفر برای کمک گرفتن، سفر برای سازندگی، سفر برای تبلیغ دین، سفر برای تحصیل علم .... داستان­های خیلی شیرینی است.

خدایا شیرینی آیات کتابت را به ما بچشان، همه کسانی که ما را با قرآن آشنا کرده­اند، بر سفره احسانت میهمان کن، خدایا بچه­های ما را علاقه­مند به قرآن قرار بده، رهبر عزیزمان، کشور عزیزمان، مردم عزیزمان را از هر گزندی حفظ بفرما، به روان پاک شهیدان، روح بلند حضرت امام خمینی صلواتی عنایت بفرمایید.

مطالب مرتبط

رکن عقیدتی سیاسی، ضامن سلامت فکری نیروهای مسلح است

اخبار مرتبط با تولیت آستان

۱۴۰۴/۰۲/۱۶0 دیدگاه339 مشاهده

شیخ کلینی(ره) و شیخ صدوق(ره) حق بزرگی به گردن شیعه و بلاد اسلامی دارند

اخبار آستان

۱۴۰۴/۰۲/۱۶0 دیدگاه392 مشاهده

برگزاری ویژه برنامه تکریم مقام والای حضرت حمزه بن موسی الکاظم(ع)

اخبار آستان

۱۴۰۴/۰۲/۱۴0 دیدگاه393 مشاهده

اعلام برنامه های دهه کرامت در بارگاه ملکوتی حضرت عبدالعظیم(ع)

اخبار آستان

۱۴۰۴/۰۲/۰۹0 دیدگاه543 مشاهده

ایران در سوگ بندرعباس

اخبار آستان

۱۴۰۴/۰۲/۰۸0 دیدگاه390 مشاهده

  • پربازدیدترین
  • محبوب‌ترین
عطرافشانی و غبارروبی قبور شهدای مدفون در آستان مقدس / عکس...آیین مذهبی و سنتی مسلمیه در فهرست آثار ملی ثبت شدتوزیع کیک بمناسبت ولادت حضرت فاطمه زهرا (س) / عکس: اسدیآیت الله محمدی ریشهری در پیاده روی اربعین حسینی(ع) / آغاز عزاداری دهه اول محرم در مسجد جامع حرم مطهر/ عکس:...ویژه برنامه مبعث حضرت رسول اکرم(ص) / عکس: مهدی شامحمدیدعای توسل / عکس: جلال اسدیزیارتنامه حضرت عبدالعظیم (ع) با نوای حاج مهدی سماواتیاستقبال از مسافرین پروازهای خارجی فرودگاه امام خمینی(ره)...آئین اختتامیه کلاسهای حفظ و قرائت مرکز آموزش قرآن کریم /...
برگزاری مراسم های مذهبی در ماه مبارک رمضان در آستان مقدس...آیت‌الله محمدی ری‌شهری: دور نمایی از جامعه آرمانی اسلامیتفسیر قرآن-جلسه301ديدار و ملاقات خادمين آستان مقدس با بيماران بيمارستان...خارج فقه - جلسه 505تفسیر قرآن-جلسه302ویژه برنامه لیلة الرّغائب در آستان مقدّس حضرت عبدالعظیم (ع)ویژه برنامه شب ولادت باسعادت حضرت عبدالعظیم حسنی(ع)...آیت الله ری شهری : معانی تقوای کامل ، هدایت قرآنی و هدایت...گالری عکس
  • صفحه اصلی
  • تماس با ما
  • ارتباط با ما
  • ماهنامه خادم
  • نقشه
  • نذورات، هدایا و امور خیرین
    • پرداخت نذورات و هدایای مردمی
    • ارتباط با ما
  • فرهنگی
    • برنامه های عمومی هفتگی آستان
    • ویژه نامه ها
    • قرآن آنلاین
    • نشریه الکترونیکی محدث
  • موقوفات
    • موقوفات آستان مقدّس
    • طرح های جاری و در حال اقدام
    • ارتباط با ما
  • مراکز وابسته
    • مرکز نجوم و آسمان نما
    • مرکز آموزش قرآن کریم آستان مقدّس
    • صندوق قرض الحسنه
    • حوزه علمیه آستان مقدّس
    • پردیس دانشگاه قرآن و حدیث
    • مجتمع آموزشی حکمت
    • دارالشّفاء کوثر
  • نرم افزارهای آستان مقدس
    • نسخه اندروید(دانلود با لینک مستقیم)
    • نسخه IOS(موبایل webapp)
    • زیارت آنلاین و پخش زنده مراسمات
    • تقویم اسلامی
    • اطلاع رسانی برنامه‌های آستان مقدس
    • گنجینه (قرآن، ادعیه و ...)
    • درخواست غذای حضرتی

logo-samandehi

شرکت کشتیرانی ترنگ دریا

© تمامی حقوق مادی و معنوی این پایگاه متعلق به آستان مقدس حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) می‌باشد. استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.

معاونت فرهنگی و روابط عمومی