۱۸۷۰۹.عنه عليه السلام :طَلَبُ الثّناءِ بغَيرِ استِحقاقٍ خُرقٌ.۱

۱۸۷۱۰.عنه عليه السلام ( ـ من كتابهِ للأشتَرِ ـ ) : اِلصَقْ بأهلِ الوَرَعِ و الصِّدقِ. ثُمّ رُضهُمْ على ألاّ يُطروكَ. و لا يُبَجِّوكَ بباطِلٍ لَم تَفعَلْهُ ؛ فإنَّ كَثرَةَ الإطراءِ تُحدِثُ الزَّهوَ. و تُدني مِن العِزَّةِ (الغِرَّةِ).۲

۱۸۷۱۱.الإمامُ العسكريُّ عليه السلام :مَن مَدَحَ غَيرَ المُستَحِقِّ فَقَد قامَ مَقامَ المُتَّهَمِ.۳

۳۵۹۴

ذَمُّ الفَرَحِ بِالمَدحِ

۱۸۷۱۲.الإمامُ الباقرُ عليه السلام ( ـ لجابرِ بنِ يزيدَ الجُعفيِّ ـ ) : إن مُدِحتَ فلا تَفرَحْ. و إن ذُمِمتَ فلا تَجزَعْ و فَكِّرْ فيما قيلَ فيكَ. فإن عَرَفتَ مِن نَفسِكَ ما قيلَ فيكَ فَسُقوطُكَ مِن عَينِ اللّه ِ جَلَّ و عَزَّ عِندَ غَضَبِكَ مِنَ الحَقِّ أعظَمُ علَيكَ مُصيبَةً مِمّا خِفتَ مِن سُقوطِكَ مِن أعيُنِ النّاسِ. و إن كُنتَ على خِلافِ ما قيلَ فيكَ فثَوابٌ اكتَسبتَهُ مِن غَيرِ أن يَتعَبَ بَدَنُكَ. و اعلَمْ بأنّكَ لا تكونُ لنا وَلِيّا حتّى لَوِ اجتَمعَ علَيكَ أهلُ مِصرِكَ و قالوا : إنّكَ رجُلُ سَوءٍ لَم يَحزُنْكَ ذلكَ. و لَو قالوا : إنّكَ رجُلٌ صالِحٌ لَم يَسُرَّكَ ذلكَ. و لكنِ اعرِضْ نَفسَكَ على كِتابِ اللّه ِ ؛ فإن كنتَ سالِكا سَبيلَهُ. زاهِدا في تَزهِيدِهِ. راغِبا في تَرغيبِهِ، خائفا مِن تَخويفِهِ. فاثبُتْ و أبشِرْ. فإنّهُ لا يَضُرُّكَ ما قيلَ فيكَ. و إن كنتَ مُبائنا للقُرآنِ فما ذا الّذي يَغُرُّكَ مِن نَفسِكَ ؟ !۴

۱۸۷۰۹.امام على عليه السلام :انتظار ستايش داشتن، بى آن كه استحقاقش را داشته باشى، حماقت است.

۱۸۷۱۰.امام على عليه السلام ( ـ در بخشى از نامه خود به مالك اشتر ـ ) نوشت : به اهل پارسايى و راستى بپيوند و آنها را چنان تربيت كن كه در ستايش تو اغراق نكنند و با ستودن كارى كه نكرده اى دلشادت نسازند؛ زيرا كه ستايش زياد، خودپسندى آرَد و به سركشى و تكبّر كشانَد.

۱۸۷۱۱.امام عسكرى عليه السلام :هر كس فردى را كه استحقاق ستايش ندارد بستايد، خود را در مقام اتهام و بدگمانى قرار داده است.

۳۵۹۴

نكوهشِ شاد شدن از ستايش

۱۸۷۱۲.امام باقر عليه السلام ( ـ به جابر بن يزيد جعفى ـ ) فرمود : اگر ستايش شدى، شاد مشو و اگر نكوهش شدى، بيتابى مكن و پيرامون آنچه درباره تو گفته شده است بينديش. اگر ديدى كه آنچه گفته اند در تو هست، مصيبت افتادن از چشم خداوند عزّ و جلّ، به سبب خشمناك شدنت از حقيقت، بزرگتر از مصيبت افتادنت از چشم مردم است كه از آن مى ترسى و اگر خلاف آن چيزى باشى كه گفته اند، اين خود ثوابى است كه بى رنج به دست آورده اى. و بدان كه تو دوست [و پيرو ]ما نيستى مگر آن گاه كه اگر همه همشهريانت بر ضد تو همداستان شوند و بگويند: تو مرد بدى هستى، اين سخن تو را اندوهگين نسازد و اگر بگويند: تو مرد خوبى هستى، اين سخن شادمانت نگرداند. بلكه خودت را با قرآن بسنج، اگر پوينده راه آن بودى و به آنچه به بى اعتنايى بدان فراخوانده است بى اعتنا و به آنچه بدان ترغيب كرده است راغب بودى، پس پايدارى كن و خوش باش؛ زيرا كه آنچه درباره تو گفته شده به تو زيانى نرساند و اما اگر از قرآن جدا بودى، چرا بايد فريب نفست را بخورى.


1.غرر الحكم : ۵۹۹۲.

2.نهج البلاغة : الكتاب : ۵۳.

3.أعلام الدين : ۳۱۳.

4.تحف العقول : ۲۸۴.