(انظر) الإيمان : باب ۲۹۰. الشِّرك : باب ۱۹۷۳.
عنوان ۳۲ «البِدعة».

۳۴۴۰

دَعائِمُ الكُفرِ و أركانُهُ

۱۷۸۳۰.رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله :أركانُ الكُفرِ أربَعةٌ : الرَّغبَةُ. و الرَّهبَةُ. و السَّخَطُ. و الغَضَبُ.۱

۱۷۸۳۱.الإمامُ عليٌّ عليه السلام :الكُفرُ على أربَعِ دَعائمَ : علَى التَّعَمُّقِ. و التَّنازُعِ. و الزَّيغِ. و الشِّقاقِ. فمَن تَعَمَّقَ لم يُنِبْ إلَى الحَقِّ. و مَن كَثُرَ نِزاعُهُ بالجَهلِ دامَ عَماهُ عنِ الحَقِّ. و مَن زاغَ ساءَت عندَهُ الحَسَنةُ. و حَسُنَت عِندَهُ السَّيّئةُ. و سَكِرَ سُكرَ الضَّلالَةِ. و مَن شاقَّ وعُرَتْ علَيهِ طُرُقُهُ. و أعضَلَ علَيهِ أمرُهُ. و ضاقَ علَيهِ مَخرَجُهُ.۲

۱۷۸۳۲.عنه عليه السلام :بُنِيَ الكفرُ على أربَعِ دَعائمَ : الفِسقُ. و الغُلوُّ. و الشَّكُّ. و الشُّبهَةُ.۳

۱۷۸۳۳.عنه عليه السلام :بُنِيَ الكُفرُ على أربَعِ دَعائمَ : علَى الجَفاءِ. و العَمى. و الغَفلَةِ. و الشَّكِّ. فَمَن جَفا فقدِ احتَقَرَ الحَقَّ. و جَهَرَ بالباطِلِ و مَقَتَ العُلَماءَ و أصَرَّ علَى الحِنثِ العَظيمِ. و مَن عَمِيَ نَسِيَ الذِّكرَ. و اتَّبَعَ الظَنَّ. و طَلَبَ المَغفِرَةَ بلا تَوبَةٍ و لا استِكانَةٍ. و مَن غَفَلَ حادَ عنِ الرُّشدِ. و غَرَّتهُ الأمانِيُّ. و أخَذَتهُ الحَسرَةُ و النَّدامَةُ. و بَدا لَهُ مِن اللّه ِ ما لم يَكُن يَحتَسِبُ. و مَن عَتا في أمرِ اللّه ِ شَكَّ. و مَن شَكَّ تعالى علَيهِ. فَأذَلَّهُ بسُلطانِهِ. و صَغَّرَهُ بجَلالِهِ. كما فَرَّطَ في أمرِهِ فاغتَرَّ بِرَبِّهِ الكريمِ.۴

۳۴۴۰

ستونها و اركان كفر

۱۷۸۳۰.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پايه هاى كفر چهار تاست: ميل و ترس و نارضايى و خشم.

۱۷۸۳۱.امام على عليه السلام :كفر بر چهار ستون استوار است: بر تند روى و ستيزه گرى و كژى و عناد؛ زيرا، كسى كه تندرو باشد، به حق باز نگردد و آن كه از روى نادانى ستيزه گرى بسيار كند، كوردلى او از ديدن حق، پايدار مانَد و آن كه [از راه حق ]منحرف شود، نيك در نظرش بد و بد در نظرش نيك جلوه كند و مستِ گمراهى شود و آن كه دشمنى و عناد ورزد، راههايش بر او ناهموار و كارش بر او، دشوار شود و راه خروجش [از گمراهى ]بر او، تنگ گردد.

۱۷۸۳۲.امام على عليه السلام :كفر، بر چهار ستون استوار است: بيرون شدن از فرمان [خدا]، غلّو [در دين]، شك و شبهه.

۱۷۸۳۳.امام على عليه السلام :كفر، بر چهار پايه استوار است: بر نادانى، كوردلى، غفلت و شك۵ ؛ زيرا كسى كه نادان باشد، حق را كوچك شمارد و آشكارا دم از باطل زند و با دانايان دشمنى ورزد و بر گناه بزرگ پاى فشرد. و كسى كه كوردل باشد، ياد خدا را به فراموشى سپارد و از گمان پيروى كند و بدون توبه و زارى، طالب آمرزش باشد. و كسى كه غافل باشد از راه راست منحرف شود و آرزوها او را بفريبد و دريغ و پشيمانى فرايش گيرد و از جانب خداوند چيزى براى او رقم خورد كه گمانش را هم نمى كرد. و كسى كه از فرمان خدا سركشى كند، دستخوش شك شود و هر كه به شك درافتد، خداوند بر او بزرگى كند، پس با قدرت خود او را خوار گرداند و با جلال و شكوه خويش وى را حقير سازد، همچنان كه در كار خود كوتاهى كرد، و به پروردگار مهربان و بزرگوار خود مغرور شد.


1.الكافي : ۲/۲۸۹/۲.

2.نهج البلاغة: الحكمة ۳۱.

3.الكافي : ۲/۳۹۱/۱.

4.كنز العمّال : ۴۴۲۱۶.

5.آنچه در اين حديث به عنوان پايه هاى كفر ذكر شده، در حديث پيش از آن به عنوان پايه هاى فسق ياد شده اند. مراجعه كنيد.