۱۲۴۱۱.الإمامُ الكاظمُ عليه السلام ( ـ لَمّا سُئلَ عَن أدنَى المَعرِفةِ ـ ) : الإقرارُ بأنَّهُ لا إلهَ غَيرُهُ. و لا شِبهَ لَهُ و لا نَظيرَ و أنَّهُ قَديمٌ. مُثبَتٌ. مَوجودٌ. غَيرُ فَقيدٍ. و أنَّهُ لَيسَ كَمِثلِه شَيءٌ.۱

۱۲۴۱۲.عنه عليه السلام ( ـ لَمّا سُئلَ عَمّا لا تُجزِئُ مَعرِفةُ الخالِقِ ) : لَيسَ كَمِثلِهِ شَيءٌ و لَم يَزَلْ سَميعا و عَليما و بَصيرا. و هُوَ الفَعّالُ لِما يُريدُ.۲

(انظر) بحار الأنوار : ۳ / ۲۶۷ باب ۱۰. الإيمان : باب ۲۸۸.

۲۵۷۲

حَقُّ المَعرِفَةِ

۱۲۴۱۳.مشكاة الأنوار :جاءَ أعرابِيٌّ إلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله فقالَ : يا رَسولَ اللّه ِ. عَلِّمْني مِن غَرائبِ العِلمِ. قالَ : ما صَنَعتَ في رَأسِ العِلمِ حتّى تَسألَ عَن غَرائبِهِ ؟ ! قالَ الأعرابِيُّ : و ما رَأسُ العِلمِ يا رَسولَ اللّه ِ ؟ قالَ : مَعرِفةُ اللّه ِ حَقَّ مَعرِفَتِهِ، فقالَ الأعرابِيُّ : ما مَعرِفةُ اللّه ِ حَقَّ مَعرِفتِهِ ؟ قالَ : أن تَعرِفَهُ بِلا مِثلٍ و لا شِبهٍ و لا نِدٍّ، و أنَّهُ واحِدٌ أحَدٌ. ظاهِرٌ باطِنٌ. أوَّلٌ آخِرٌ. لا كُفوَ لَهُ و لا نَظيرَ لَهُ. فذلكَ حَقُّ مَعرِفتِهِ.۳

۱۲۴۱۱.امام كاظم عليه السلام ( ـ در پاسخ به سؤال از كمترين مرتبه شناخت ـ ) فرمود : اقرار به اين كه خدايى جز او نيست و مانند و همتا ندارد و قديم است، [وجودش] ثابت و قطعى است، موجود (معلوم) است و مفقود نيست و هيچ چيزى مانند او نباشد.

۱۲۴۱۲.امام كاظم عليه السلام ( ـ در پاسخ به سؤال از معرفتى كه به كمتر از آن شناخ ) فرمود : [اين كه بدانى ]چيزى مانند او نيست، و هميشه شنوا و دانا و بينا بوده است و هر كارى كه بخواهد، مى كند.

۲۵۷۲

حقّ شناخت خدا

۱۲۴۱۳.مشكاة الأنوار :عربى باديه نشين نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و عرض كرد: اى رسول خدا! از شگفتيهاى دانش مرا چيزى بياموز. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: با اصل دانش چه كرده اى كه از شگفتيهاى آن مى پرسى؟ باديه نشين پرسيد: اصل دانش چيست اى رسول خدا؟ فرمود: خدا را آن گونه كه سزاست شناختن. عرض كرد: شناخت خدا آن گونه كه سزاست چگونه است؟ فرمود: اين كه او را بى مثل و مانند و شبيه بدانى و اين كه او يگانه و يكتا و پيدا و ناپيدا و اوّل و آخر [عالم هستى ]است و همتا و همسانى ندارد. اين است حقّ شناخت او.


1.الكافي : ۱/۸۶/۱.

2.التوحيد : ۲۸۴/۴.

3.مشكاة الأنوار : ۱۰.