۱۰۰۵۵.عنه عليه السلام :ظُلمُ المُستَشيرِ ظُلمٌ و خِيانَةٌ.۱

۱۰۰۵۶.الإمامُ الصّادقُ عليه السلام :مَنِ استَشارَ أخاهُ فَلَم يَنصَحْهُ مَحْضَ الرَّأيِ سَلَبَهُ اللّه ُ رَأيَهُ.۲

۲۱۱۶

الشُّورى في أمرِ الإمامَةِ

۱۰۰۵۷.الإمامُ عليٌّ عليه السلام :فَيا للّه َِ و لِلشُّورى ! متَى اعتَرَضَ الرَّيبُ فِيَّ مع الأوَّلِ مِنهُم. حتّى صِرتُ اُقرَنُ إلى هذهِ النَّظائرِ ؟!۳

۱۰۰۵۸.عنه عليه السلام ( ـ مِن كتابٍ لَهُ إلى معاويةَ ـ ) : إنّهُ بايَعَني القَومُ الذينَ بايَعُوا أبا بكرٍ و عُمَرَ و عُثمانَ على ما بايَعُوهُم علَيهِ. فلَم يَكُن لِلشاهِدِ أن يَختارَ. و لا للغائبِ أن يَرُدَّ. و إنّما الشُّورى لِلمُهاجِرِينَ و الأنصارِ. فإنِ اجتَمَعُوا على رَجُلٍ و سَمَّوهُ إماما كانَ ذلكَ للّه ِِ رِضا.۴

۱۰۰۵۹.عنه عليه السلام :أيُّها الناسُ. إنّ أحَقَّ الناسِ بهذا الأمرِ أقواهُم علَيهِ. و أعلَمَهُم (أعمَلَهم) بأمرِ اللّه ِ فيهِ... لَئن كانتِ الإمامةُ لا تَنعَقِدُ حتّى يَحضُرَها عامَّةُ الناسِ فما إلى ذلكَ سَبيلٌ. و لكنْ أهلُها يَحكُمُونَ على مَن غابَ عَنها. ثُمّ ليسَ للشاهِدِ أن يَرجِعَ. و لا للغائبِ أن يَختارَ.۵

۱۰۰۵۵.امام على عليه السلام :ستم كردن به مشورت خواه. هم ستم است و هم خيانت.

۱۰۰۵۶.امام صادق عليه السلام :هركه با برادر خود مشورت كند و او خالصانه راهنماييش نكند. خداوند انديشه او را از وى بگيرد.

۲۱۱۶

مشورت در امر امامت

۱۰۰۵۷.امام على عليه السلام :اى داد از آن شورا! چگونه درباره من ترديد كردند و با آن اوّلى (ابو بكر) برابرم دانستند، تا جايى كه امروز با اين اشخاص (شوراى منتخب عمر) همرديف شده ام؟

۱۰۰۵۸.امام على عليه السلام ( ـ در نامه خود به معاويه ـ ) نوشت : همان مردمى كه با ابو بكر و عمر و عثمان بيعت كردند با من نيز بيعتى همان گونه كردند. بنا بر اين. آن كه [در موقع بيعت با من] حاضر بوده است. نسزد كه [جز مرا ]انتخاب كند و آن كه حاضر نبوده. حق ندارد نپذيرد. مشورت، حق مهاجران و انصار است. اگر آنان درباره مردى توافق كردند و او را پيشوا ناميدند. خشنودى خدا نيز در آن است.

۱۰۰۵۹.امام على عليه السلام :اى مردم! سزاوارترين مردمان به اين امر (خلافت و پيشوايى) تواناترين آنها بر آن و داناترينشان [عمل كننده ترينشان] به فرمان خدا در زمينه آن است... اگر پيشوايىْ، جز با حضور همه مردم تحقق نيابد. در آن صورت هرگز اين كار صورت نخواهد گرفت (چون حضور همه مردم براى تعيين خليفه و رهبر در يك جا، ناشدنى است). اما كسانى كه اهل آن هستند از طرف كسانى كه حضور ندارند نظر مى دهند. در اين صورت. آن كه حضور داشته نبايد از نظر خود برگردد [و بيعت شكند] و آن كه حضور نداشته است. حق انتخاب [كسى ديگر را] ندارد.


1.غرر الحكم : ۶۰۳۷.

2.المحاسن : ۲/۴۳۸/۲۵۲۱.

3.نهج البلاغة : الخطبة ۳.

4.نهج البلاغة : الكتاب ۶.

5.نهج البلاغة : الخطبة ۱۷۳.