۲۱۰۵

ما لا يَنبَغي تَركُهُ لِخَوفِ الشُّهرَةِ

۱۰۰۰۲.بحار الأنوار عن إسحاقِ بنِ عمّارٍ الصَّيرفيّ :كنتُ بالكوفةِ فَيَأتِيني إخوانٌ كَثيرَةٌ. و كَرِهتُ الشُّهرَةَ فَتَخَوَّفتُ أن اُشتَهَرَ بِدِيني. فَأمَرتُ غُلامي كُلَّما جاءَني رَجلٌ مِنهُم يَطلُبُني قالَ : ليسَ هُو ههنا. فَحَجَجتُ تلكَ السَّنَةَ. فَلَقِيتُ أبا عبدِ اللّه ِ عليه السلام فَرَأيتُ منهُ ثِقلاً و تَغَيُّرا فيما بَيني و بينَهُ. قلتُ : جُعِلتُ فِداكَ ما الذي غَيَّرَني عندَك؟ قالَ : الذي غَيَّرَكَ لِلمُؤمِنِينَ. قلتُ : جُعِلتُ فِداكَ. إنّما تَخَوَّفتُ الشُّهرَةَ. و قد عَلِمَ اللّه ُ شِدَّةَ حُبّي لَهُم. فقالَ : يا إسحاقُ. لا تَمَلَّ زيارَةَ إخوانِكَ.۱

۱۰۰۰۳.بحار الأنوار عن فائدٍ عَنِ الإمامِ الكاظمِ عليه ادخلتُ علَيهِ فقُلتُ لَهُ : جُعِلتُ فِداكَ. إنّ الحسينَ قد زارَهُ الناسُ مَن يَعرِفُ هذا الأمرَ و مَن يُنكِرُهُ. و رَكِبَت إلَيهِ النِّساءُ. و وَقَعَ حالُ الشُّهرَةِ، و قدِ انقَبَضتُ مِنهُ لِما رَأيتُ مِن الشُّهرَةِ. قالَ : فَمَكَثَ مَلِيّا لا يُجِيبُني. ثُمّ أقبَلَ عَلَيَّ فقالَ : يا عِراقِيُّ. إن شَهَرُوا أنفسَهُم فلا تَشهَرْ أنتَ نَفسَكَ. فوَ اللّه ِ ما أتَى الحسينَ آتٍ عارِفا بِحَقِّهِ إلاّ غَفَرَ اللّه ُ لَهُ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِهِ و ما تَأخَّرَ.۲

۲۱۰۵

بيم از شهرت نبايد موجب ترك برخى كارها شود

۱۰۰۰۲.بحار الأنوار ( ـ به نقل از اسحاق بن عمّار صيرفى ـ ) : من در كوفه بودم و برادران زيادى به ديدن من مى آمدند و من از شهرت بدم مى آمد و ترسيدم كه شهرت دينى پيدا كنم. از اين رو به غلام خود دستور دادم كه هر وقت كسى از آنها آمد و مرا خواست بگويد : او اين جا نيست. اسحاق مى گويد : در آن سال به حج رفتم و امام صادق عليه السلام را ديدار كردم. اما ديدم حضرت نسبت به من سرسنگين و متغيّر است. عرض كردم : فدايت شوم ! چرا نسبت به من تغيير كرده ايد؟ فرمود : چون رفتار تو با مؤمنان تغيير كرده است. عرض كردم : فدايت شوم. من از شهرت ترسيدم و خدا مى داند كه من چقدر شما را دوست دارم. فرمود : اى اسحاق! از ديدار برادرانت ملول مشو.

۱۰۰۰۳.بحار الأنوار ( ـ به نقل از فائد ـ ) : خدمت امام كاظم عليه السلام رسيدم و عرض كردم : فدايت شوم ! مردم. چه آنهايى كه به اين امر (امامت) معتقدند و چه آنان كه منكرند. به زيارت حسين عليه السلام مى روند و [حتى ]زنان. سواره براى زيارت، رهسپار مى شوند و حالت شهرت به وجود آمده است و من به علّت ترس از شهرت، از رفتن به زيارت باز ايستاده ام. حضرت لختى درنگ كرد و جوابم را نداد. سپس رو به من كرد و فرمود : اى مرد عراقى! اگر آنها خودشان را شهره مى كنند. تو خود را شهره مساز. به خدا قسم هر كس با شناخت و آگاهى به حقِّ حسين، به زيارت او رود. خداوند گناهان گذشته و آينده او را ببخشد.


1.بحار الأنوار : ۷۶/۲۰/۶.

2.بحار الأنوار : ۱۰۱/۲۶/۲۹.