۱۱۲۰۰.الإمامُ الصّادقُ عليه السلام ( ـ لَمّا سُئلَ عن حَدِّ المُستضعَفِ الذي ذَكَرَهُ ) : مَن لا يُحسِنُ سُورَةً مِن القرآنِ، و قد خَلَقَهُ اللّه ُ عَزَّ و جلَّ خِلقةً ما يَنبَغي لَهُ أن لا يُحسِنَ.۱

۱۱۲۰۱.عنه عليه السلام :إنّ المُستَضعَفينَ ضُروبٌ يُخالِفُ بَعضُهُم بَعضا، و مَن لَم يَكُن مِن أهلِ القِبلَةِ ناصِبا فهُو مُستضعَفٌ.۲

۲۳۴۳

مَن هُوَ لَيسَ بِمُستَضعَفٍ

۱۱۲۰۲.الإمامُ عليٌّ عليه السلام :لا يَقَعُ اسمُ الاستِضعافِ على مَن بَلَغَتهُ الحُجَّةُ فَسَمِعَتها اُذُنـهُ و وَعاها قَلبُهُ.۳

۱۱۲۰۳.الإمامُ الباقرُ عليه السلام ( ـ لمّا سُئلَ عن المُستَضعَفينَ ـ ) : البَلْهاءُ في خِدرِها، و الخادِمُ تقولُ لَها : صَلِّي فَتُصَلِّي لا تَدرِي إلاّ ما قُلتَ لَها. و الجَليبُ۴ الذي لا يَدرِي إلاّ ما قلتَ لَهُ، و الكبيرُ الفاني، و الصبيُّ الصغيرُ، هؤلاءِ المُستَضعَفُونَ، و أمّا رجُلٌ شَديدُ العُنُقِ جَدِلٌ خَصِمٌ يَتَوَلَّى الشِّرى و البَيعَ، لا تَستَطيعُ أن تَغبُنَهُ في شَيءٍ، تقولُ : هذا مُستَضعَفٌ ؟! لا، و لا كَرامَةَ.۵

۱۱۲۰۰.امام صادق عليه السلام ( ـ در پاسخ به سؤال از حدّ و مرز مستضعف كه خداوند ع ) فرمود : منظور از اين مستضعف كسى است كه سوره اى از قرآن را نمى داند. در حالى كه خداوند عزّ و جلّ او را به گونه اى آفريده كه سزاوار نيست يك سوره را هم نداند.

۱۱۲۰۱.امام صادق عليه السلام :مستضعفان، طبقات گوناگونى هستند و هر يك از اهل قبله كه ناصبى نباشد. مستضعف است.

۲۳۴۳

كسى كه مستضعف به شمار نمى آيد

۱۱۲۰۲.امام على عليه السلام :نام مستضعف بر كسى كه حجّت و برهان [خدا] به او برسد و گوشش آن را بشنود و دلش آن را فهم كند. نهاده نمى شود.

۱۱۲۰۳.امام باقر عليه السلام ( ـ در پاسخ به سؤال از مستضعفان ـ ) فرمود : زنِ كم عقلِ پرده نشين، و خادمى كه به او مى گويى : نماز بخوان. نماز مى خواند و جز حرفى كه تو به او زده اى چيز ديگرى نمى فهمد، و بنده اى كه او را براى فروش از اين شهر به آن شهر مى برند و جز آنچه تو به او مى گويى هيچ نمى فهمد، و پير مرد سالخورده رو به موت و كودك خرد سال. اينها مستضعفند. اما مرد گردن كلفتِ اهل حرف و بحث و جدل كه از پس خريد و فروش به خوبى برمى آيد و نمى توانى در چيزى مغبونش كنى. آيا به چنين كسى مستضعف مى گويى؟! نه. هرگز.


1.معاني الأخبار : ۲۰۲/۷.

2.معاني الأخبار : ۲۰۰/۱.

3.نهج البلاغة : الخطبة ۱۸۹.

4.الجليب : الذي يُجلَب من بلد إلى غيره. و عبدٌ جليب (لسان العرب : ۱ / ۲۶۸).

5.معاني الأخبار : ۲۰۳/۱۰.