۹۸۳۲.عنه عليه السلام :ما شَكَكتُ في الحَقِّ مُذ اُرِيتُهُ.۱

۹۸۳۳.عنه عليه السلام :إنّي لَعَلى يَقينٍ مِن رَبِّي. و غَيرِ شُبهَةٍ مِن دِيني.۲

۲۰۶۵

موجِباتُ الشَّكِّ

۹۸۳۴.الإمامُ عليٌّ عليه السلام :الشَّكُّ ثَمَرَةُ الجَهلِ.۳

۹۸۳۵.عنه عليه السلام :مَنَ عَمِيَ عمّا بينَ يَدَيهِ غَرَسَ الشَّكَّ بينَ جَنبَيهِ.۴

۹۸۳۶.عنه عليه السلام :مَن عَتا عن أمرِ اللّه ِ شَكَّ. و مَن شَكَّ تعالَى اللّه ُ علَيهِ فَأذَلَّهُ بسُلطانِهِ. و صَغَّرَهُ بجَلالِهِ كما اغتَرَّ بِرَبِّهِ الكَريمِ وَ فَرَّطَ في أمرِهِ.۵

۹۸۳۷.عنه عليه السلام :مَن يَتَرَدَّدْ يَزدَدْ شَكّا.۶

۹۸۳۸.عنه عليه السلام :لا تَرتابُوا فَتَشُكُّوا. و لا تَشُكُّوا فَتَكفرُوا. و لا تُرَخِّصُوا لِأنفُسِكُم فَتُدهِنوا.۷

۹۸۳۲.امام على عليه السلام :از زمانى كه حق به من نشان داده شده، در آن شكّ نكرده ام.

۹۸۳۳.امام على عليه السلام :من به پروردگار خود يقين دارم و در دين خود شكّ و شبهه اى ندارم.

۲۰۶۵

عوامل به وجود آمدن شك

۹۸۳۴.امام على عليه السلام :شكّ. ثمره نادانى است.

۹۸۳۵.امام على عليه السلام :هركه از ديدن آنچه در برابر اوست نابينا باشد. نهال شكّ را در ميان دو پهلوى خود (سينه اش) بنشاند.

۹۸۳۶.امام على عليه السلام :هركه درباره خدا گردنكشى كند. دستخوش شكّ شود و هركه شكّ كند. خداوند بر او چيره گردد و با قدرت خود وى را به خوارى افكند و با جلال خود وى را حقير گرداند. همچنان كه او به پروردگار مهربان و بزرگوار خود مغرور شد و در كار خداوند كوتاهى كرده بود.

۹۸۳۷.امام على عليه السلام :كسى كه دستخوش ترديد شود. بر شكّ او افزوده گردد.

۹۸۳۸.امام على عليه السلام :ترديد (شبهه) به خود راه ندهيد كه گرفتار شكّ مى شويد،۸ و شك نكنيد كه به كفر گرفتار مى آييد، و به نفْسهاى خود رخصت ندهيد كه در اين صورت [در دين ]سهل انگار مى شويد.


1.غرر الحكم : ۹۴۸۲.

2.نهج البلاغة : الخطبة ۲۲. غرر الحكم : ۳۷۷۳.

3.غرر الحكم : ۷۲۵.

4.غرر الحكم : ۸۸۵۵.

5.الكافي : ۲/۳۹۲/۱.

6.غرر الحكم : ۷۹۸۹.

7.بحار الأنوار : ۲/۵۴/۲۴.

8.در شرح مولى محمّد صالح مازندرانى بر اصول كافى. ذيل اين حديث، آورده است: ارتياب به معناى تشويش و اضطراب، سوء ظن و بد گمانى، و به معناى شكّ آمده است. و شايد مراد اين باشد كه خويشتن را به واسطه انديشيدن در شبهات و تخيّلاتى كه معارض حق هستند، دچار تشويش و اضطراب فكرى نكنيد زيرا اين امر به شك كردن در حق مى انجامد. وجوه ديگرى نيز ذكر كرده است كه علاقه مندان را به كتاب ياد شده ارجاع مى دهيم.