۱۷۳۷

مَن أتى بِحَقيقَةِ السُّجودِ

۸۴۶۰.مصباح الشريعة ( ـ فيما نسبه إلى الإمامِ الصّادقِ عليه السلام ـ ) : ما خَسِرَ و اللّه ِ مَن أتى بحَقيقَةِ السُّجودِ و لَو كانَ في العُمُرِ مَرَّةً واحِدَةً. و ما أفلَحَ مَن خَلا بِرَبِّهِ في مِثلِ ذلكَ الحالِ شَبِيها بِمُخادِعٍ لِنَفسِهِ. غافِلٍ لاهٍ عمّا أعَدَّ اللّه ُ للسّاجِدينَ. مِنَ اُنسِ العاجِلِ. و راحَةِ الآجِلِ. و لا بَعُدَ أبدا عنِ اللّه ِ مَن أحسَنَ تَقَرُّبَهُ في السُّجودِ. و لا قَرُبَ إلَيهِ أبدا مَن أساءَ أدَبَهُ. و ضَيَّعَ حُرمَتَهُ. و يَتَعَلَّقُ قَلبَهُ بِسِواهُ في حالِ سُجُودِهِ، فَاسجُدْ سُجودَ مُتَواضِعٍ ذَليلٍ عَلِمَ أنّهُ خُلِقَ مِن تُرابٍ يَطؤهُ الخَلقُ. و أنّهُ رُكِّبَ مِن نُطفَةٍ يَستَقذِرُها كُلُّ أحَدٍ، و كُوِّنَ و لَم يَكُنْ. و قد جَعَلَ اللّه ُ مَعنَى السُّجودِ سَبَبَ التَّقَرُّبِ إلَيهِ بالقَلبِ و السِّرِّ و الرُّوحِ. فَمَن قَرُبَ مِنهُ بَعُدَ مِن غَيرِهِ. أ لاَ يَرى في الظاهِرِ أنّهُ لا يَستَوِي حالُ السُّجودِ إلاّ بالتَّوارِي عن جَميعِ الأشياءِ. و الاحتِجابِ عن كُلِّ ما تَراهُ العُيونُ ؟! كذلك أرادَ اللّه ُ تعالى الأمرَ الباطِنَ.۱

۱۷۳۷

هركه حقيقت سجده را به جاى آورد

۸۴۶۰.مصباح الشريعة ( ـ در آنچه به امام صادق عليه السلام نسبت داده است ) : به خدا قسم زيانكار نباشد هركه حتى در تمام عمر يك بار حقيقت سجده را به جاى آورد. و رستگار نباشد هركه در چنين حالتى (سجده) با پروردگارش خلوت كند، اما چونان كسى باشد كه خود را مى فريبد و از خوشى دنيا و آسايش آخرت كه خداوند براى سجده كنندگان آماده كرده غافل و بى خبر است. كسى كه در سجود. به خدا خوب تقرّب جست، هرگز از او دور نشد و هركه به ساحت خدا بى ادبى كرد و حرمت او را نگه نداشت و و در حال سجودش به جز او دل بست، هرگز به خدا نزديك نشد. پس. چونان كسى سجده كن كه در برابر خدا خاكسار و ذليل است و مى داند كه از خاكى آفريده شده، كه مردمان آن را پايمال مى كنند و تو را از نطفه اى بر آورده، كه همگان آن را نجس مى دانند و از نيستى، هست شده است. خداوند معناى سجود را وسيله تقرّب دل و درون و روح [بنده ]به خود قرار داده است. پس هركه به او نزديك شود، از غير او دور گردد. مگر نمى بينى كه در ظاهر نيز حالت سجده جز با كنار گذاشتن همه چيز و چشم پوشيدن از هر آنچه ديدگان مى بينند تحقّق نمى يابد. خدا باطن كار را نيز چنين خواسته است.


1.بحار الأنوار : ۸۵/۱۳۶/۱۶.