۱۳۵۳

آثارُ الإعراضِ عَنِ الذِّكرِ

الكتاب :

وَ مَنْ أعْرَضَ عَنْ ذِكرِي فَإنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً۱ نَحْشُرُهُ يَوْمَ القِيامَةِ أعْمى * قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أعْمى وَ قَدْ كُنتُ بَصِيراً * قالَ كَذلِكَ أتَتْكَ آياتُنا فَنَسِيتَها وَ كَذلِكَ الْيَوْمَ تُنْسى».۲

۱۳۵۳

آثار روى گرداندن از ياد خدا

قرآن :

«هر كس از ياد من روى گرداند. زندگى اش تنگ شود۳ و در روز قيامت نابينا محشورش سازيم. گويد : اى پروردگار من! چرا مرا نابينا محشور كردى و حال آن كه من بينا بودم؟ گويد : همچنان كه آيات ما بر تو آمد و تو آنها را فراموش كردى. امروز همان گونه خود فراموش مى شوى».


1.قال السيد العلامة الطباطبائي : قوله : «فَإنَّ له مَعِيشةً ضَنْكاً» أي ضيّقة. و ذلك أنّ مَن نسي ربّه و انقطع عن ذكره لم يبق له إلاّ أن يتعلّق بالدنيا و يجعلها مطلوبه الوحيد الذي يسعى له، و يهتمّ بإصلاح معيشته و التوسّع فيها و التمتّع منها. و المعيشة التي اُوتيها لاتسعه سواء كانت قليلة أو كثيرة ؛ لأنّه كلّما حصل منها و اقتناها لم يرض نفسه بها. و انتزعت إلى تحصيلِ ما هو أزيد و أوسع من غير أن يقف منها على حدّ. فهو دائماً في ضيق صدر و حنق ممّا وجد متعلّق القلب بما وراءه. مع ما يهجم عليه من الهمّ و الغمّ و الحزن و القلق و الاضطراب و الخوف بنزول النوازل و عروض العوارض؛ من موت و مرض و عاهة و حسد حاسد و كيد كائد و خيبة سعي و فراق حبيب. و لو أنّه عرف مقام ربّه ذاكراً غير ناس أيقن أنّ له حياة عند ربّه لا يخالطها موت و ملكاً لا يعتريه زوال و عزّة لا يشوبها ذلّة و فرحاً و سروراً و رفعة و كرامة لا تقدّر بقدر و لا تنتهي إلى أمد. و أنّ الدنيا دار مجاز و ما حياتها في الآخرة إلاّ متاع. فلو عرف ذلك قنعت نفسه بما قدّر له من الدنيا و وسعه ما اوتيه من المعيشة من غير ضيق و ضنك. الميزان في تفسير القرآن : ۱۴/۲۲۵. قوله : «و مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحمنِ نُقَيِّضْ له شَيْطاناً» أي من تعامى عن ذكر الرحمن و نظر إليه نظر الأعشى جئنا إليه بشيطان... «فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ» أي مصاحب لا يفارقه. (انظر) الشيطان : باب ۲۰۰۱. العشق : باب ۲۶۹۳.

2.طه : ۱۲۴ ـ ۱۲۶.

3.مرحوم علاّمه طباطبايى: اين كه مى فرمايد: «زندگى اش تنگ شود» دليلش اين است كه هر كس پروردگار خود را فراموش كند و به ياد او نباشد، راهى برايش نمى ماند جز اين كه به دنيا چنگ زند و آن را تنها مطلوب و هدف خويش قرار دهد و براى تحصيل آن بكوشد و تمام همّ و غمش را مصروف درست كردن زندگى خود و توسعه بخشيدن به آن و بهره مند شدن از آن كند. زندگى چنين كسى. كم باشد يا زياد. او را بسنده و جواب گو نيست ؛ زيرا هر چه به دست آورد باز راضى نمى شود و سعى مى كند تا بيشتر و بيشتر به چنگ آورد و در جايى متوقف نمى شود. بنا بر اين. هرچه به دست آورد، باز ناراحت و ناراضى است و دلش بيشتر مى خواهد ؛ به علاوه. غم و اندوه و نگرانى و اضطراب و ترس از پيشامدها و بلاهاى ناگوارى چون مرگ و بيمارى و آفت و حسادتِ بدخواهان و توطئه دشمنان و ناكامى در كوششها و از دست دادن كسان و چيزهايى كه دوست دارد، او را پيوسته دلتنگ و بى قرار مى سازد. در صورتى كه اگر مقام و عظمت پروردگار خويش را مى شناخت و همواره به ياد او بود و فراموشش نمى كرد. يقين مى يافت كه نزد پروردگارش حياتى جاودانه و نياميخته با مرگ و نيستى دارد و مُلكى زوال ناپذير و عزّتى ناب و تهى از خوارى و نيز شادى و مقام و كرامتى كه اندازه و پايانى ندارد در انتظار اوست و در مى يافت كه دنيا گذرگاه است و زندگى آن، در قياس با زندگى اخروى ناچيز است. اگر اين نكته ها را درمى يافت. به همان مقدار از دنيا كه برايش مقدّر شده قناعت مى كرد و معيشتى كه بهره اش گشته است، كفايتش مى نمود و خود را در تنگنا و سختى قرار نمى داد. آيه «و كسى كه از ياد خداوند رحمان روى گرداند شيطانى را بر او مى گماريم» يعنى كسى كه خود را نسبت به ياد خداى رحمان به كورى زند و همچون افراد شب كور، يا داراى ضعف بينايى، به او بنگرد شيطانى را بر او مى گماريم... «كه قرين اوست» يعنى همدم و همنشين جدا نا شدنى از اوست.