۴۹۰۶.عنه عليه السلام :أحسَنُ الكَلامِ ما لا تَمُجُّهُ الآذانُ. و لا يُتعِبُ فَهمُهُ الأَفهامَ.۱

۱۰۳۲

التَّلويحُ في ما لا يَنبَغِي التَّصريحُ بِهِ

۴۹۰۷.سنن أبي داوود عن عائشة :كانَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله إذا بَلَغَهُ عَنِ الرَّجُلِ الشَّيءُ لَم يَقُل : «ما بالُ فُلانٍ يَقولُ ؟ !». و لكِن يَقولُ : «ما بالُ أقوامٍ يَقولونَ كَذا و كَذا ؟ !».۲

۴۹۰۸.المعجم الكبير عن خوّات بن جبير :نَزَلنا مَعَ رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله مَرَّ الظَّهرانِ. فَخَرَجتُ مِن خِبائي. فَإِذا أنَا بِنِسوَةٍ يَتَحَدَّثنَ فَأَعجَبنَني. فَرَجَعتُ فَاستَخرَجتُ عَيبَتي. فَاستَخرَجتُ مِنها حُلَّةً فَلَبِستُها و جِئتُ فَجَلَستُ مَعَهُنَّ. و خَرَجَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله مِن قُبَّتِهِ فَقالَ : أبا عَبدِ اللّه ِ. ما يُجلِسُكَ مَعَهُنَّ؟ فَلَمّا رَأَيتُ رَسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله هِبتُهُ وَ اختَلَطتُ. قُلتُ : يا رَسولَ اللّه ِ جَمَلٌ لي شَرَدَ. فَأَنَا أبتَغي لَهُ قَيدا. فَمَضى... و تَوَضَّأَ فَأَقبَلَ وَ الماءُ يَسيلُ مِن لِحيَتِهِ عَلى صَدرِهِ ـ أو قالَ : يَقطُرُ مِن لِحيَتِهِ عَلى صَدرِهِ ـ فَقالَ : أبا عَبدِ اللّه ِ. ما فَعَلَ شِرادُ جَمَلِكَ ؟ ثُمَّ ارتَحَلنا. فَجَعَلَ لا يَلحَقُني فِي المَسيرِ إلاّ قالَ : السَّلامُ عَلَيكَ أبا عَبدِ اللّه ِ. ما فَعَلَ شِرادُ ذلِكَ الجَمَلِ؟ فَلَمّا رَأَيتُ ذلِكَ تَعَجَّلتُ إلَى المَدينَةِ وَ اجتَنَبتُ المَسجِدَ وَ المُجالَسَةَ إلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله. فَلَمّا طالَ ذلِكَ تَحَيَّنتُ ساعَةَ خَلوَةِ المَسجِدِ. فَأَتَيتُ المَسجِدَ فَقُمتُ اُصَلّي. و خَرَجَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله مِن بَعضِ حُجَرِهِ فَجأَةً. فَصَلّى رَكعَتَينِ خَفيفَتَينِ. و طَوَّلتُ رَجاءَ أن يَذهَبَ و يَدَعَني. فَقالَ : طَوِّل أبا عَبدِ اللّه ِ ما شِئتَ أن تُطَوِّلَ ؛ فَلَستُ قائِما حَتّى تَنصَرِفَ. فَقُلتُ في نَفسي : وَ اللّه ِ لَأَعتَذِرَنَّ إلى رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله و لاَُبرِئَنَّ صَدرَهُ. فَلَمّا قالَ : السَّلامُ عَلَيكَ أبا عَبدِ اللّه ِ. ما فَعَلَ شِرادُ ذلِكَ الجَمَلِ ؟ فَقُلتُ : وَ الَّذي بَعَثَكَ بِالحَقِّ. ما شَرَدَ ذلِكَ الجَمَلُ مُنذُ أسلَمَ. فَقالَ : رَحِمَكَ اللّه ُ ! ـ ثَلاثا ـ ثُمَّ لَم يَعُد لِشَيءٍ مِمّا كانَ.۳

۴۹۰۶.امام على عليه السلام :بهترين گفتار آن است كه گوش ها از آن بيزارى نجويند. و فهمش فكرها را خسته نسازد.

۱۰۳۲

اشاره در آن جا كه صراحت بدان روا نباشد

۴۹۰۷.سنن أبى داوود ( ـ به نقل از عايشه ـ ) : هرگاه چيزى (سخن ناروايى) از فردى به ايشان صلى الله عليه و آله مى رسيد. نمى فرمود : «فلانى را چه شده كه ]چنين [مى گويد ؟!» ؛ بلكه مى فرمود : «مردم را چه شده كه چنين و چنان مى گويند؟!».

۴۹۰۸.المعجم الكبير ( ـ به نقل از خوّات بن جبير ـ ) : به همراه رسول خدا صلى الله عليه و آله در منطقه مرَّ الظهران فرود آمديم. من از چادرم خارج شدم. ناگهان. زنانى را ديدم كه با يكديگر سخن مى گويند و از گفتگوى آنان خوشم آمد. به خيمه بازگشتم و جامه دانم را بيرون آوردم و از ميان آن. جامه اى بيرون آورده. پوشيدم و آمدم با آن زنان نشستم. در اين هنگام. رسول خدا از خيمه خود خارج شد و فرمود : «اى ابو عبد اللّه ! براى چه با زنان نشسته اى؟». چون رسول خدا را ديدم. هول كردم و خود را باختم. گفتم : اى رسول خدا! شترم گريخته و به دنبال ريسمان او هستم... پيامبر صلى الله عليه و آله رفت و وضو ساخت و در حالى كه آب از محاسن ايشان بر سينه شان جارى بود (يا آن كه گفت : قطره هاى آب وضو از محاسن ايشان بر سينه شان مى چكيد). برگشت و فرمود : «اى ابو عبد اللّه ! سرانجام گريختن شترت چه شد؟». آنگاه كوچ كرديم. پيامبر در راه هرگاه به من برمى خورد. مى فرمود : «سلام بر تو اى ابو عبد اللّه ! سرانجام گريختن آن شتر چه شد؟». وقتى اين را ديدم. به سوى مدينه شتاب كردم و از رفتن به مسجد و هم نشينى با پيامبر صلى الله عليه و آله اجتناب كردم. پس از مدّتى با استفاده از يك ساعتِ خلوت مسجد. وارد مسجد شدم و براى نماز خواندن ايستادم. ناگهان رسول خدا از يكى از اتاق هاى خود خارج شد و دو ركعت نماز كوتاه خواند. من به اميد آن كه ايشان برود و مرا تنها گذارد. نماز را طولانى كردم. فرمود : «اى ابو عبد اللّه ! هر قدر كه مى خواهى. نمازت را طولانى كن كه من تا نماز را تمام كنى. همچنان خواهم ايستاد». با خود گفتم : سوگند به خدا! پيش رسول خدا عذر خواهم خواست و ايشان را راحت مى كنم. از اين رو. هنگامى كه فرمود : «سلام بر تو اى ابو عبد اللّه ! سرانجام گريختن شترت چه شد؟». گفتم : سوگند به آن كه تو را به حقّ به رسالت برانگيخته. آن شتر. از زمان تمكين. نگريخته است. آنگاه ]رسول خدا [سه بار فرمود : «خدا تو را رحمت كند!» و ديگر هرگز به آن ماجرا اشاره نكرد.


1.غرر الحكم : ۳۳۷۱.

2.سنن أبي داوود : ۴ /۲۵۰ / ۴۷۸۸.

3.المعجم الكبير : ۴ / ۲۰۳ / ۴۱۴۶.