۷۴۵

تَعطيلُ الحُدودِ

۳۵۸۱.المقنع :أتي رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله برجُلٍ كبيرِ البَطْنِ عَليلٍ قد زَنى. فأتى رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله فيِه مِائةُ شِمْراخٍ فضَرَبَهُ ضَربَةً واحِدَةً. فكانَ الحَدَّ. و كَرِهَ أنْ يُبْطِلَ حَدّا مِن حُدودِ اللّهِ.۱

۳۵۸۲.الإمامُ عليٌّ عليه السلام :لا يَسْعَدُ أحدٌ إلاّ بإقامَةِ حُدودِ اللّهِ، و لا يَشْقى أحَدٌ إلاّ بإضاعَتِها.۲

۳۵۸۳.الإمامُ الصّادقُ ( عن آبائه عليهم السلام ) : إنّ رسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله اُتيَ بامْرأةٍ لَها شَرَفٌ في قَومِها قَد سَرَقَتْ. فأمَرَ بقَطْعِها. فاجْتَمعَ إلى رسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ناسٌ مِن قُرَيشٍ و قالوا : يا رسولَ اللّهِ، تُقْطَعُ امْرأةٌ شَريفةٌ مثلُ فُلانَةَ في خَطَرٍ يَسيرٍ ؟! قالَ : نَعَم. إنّما هَلكَ مَن كانَ قَبْلَكُم بمِثْلِ هذا. كانوا يُقيمونَ الحُدودَ على ضُعَفائهِم و يَتْرُكونَ أقْوِياءهُم و أشْرافَهُم فهَلَكوا.۳

۳۵۸۴.كنز العمّال :كانَتِ امْرَأةٌ مَخْزومِيَّةٌ تَستَعيرُ المَتاعَ و تَجْحَدُهُ. فأمرَ النَّبيُّ صلى الله عليه و آله بقَطْعِ يَدِها. فأتى أهلُها اُسامةَ فكَلّموهُ. فكَلّمَ اُسامةُ النَّبيَّ صلى الله عليه و آله فيها. فقالَ : يا اُسامةُ. لا أراكَ تَكَلَّمُ في حَدٍّ مِن حُدودِ اللّهِ ! ثُمَّ قامَ النّبيُّ صلى الله عليه و آله خَطيبا فقالَ : إنّما هَلكَ الّذين مِمَّن كانَ قَبلَكُم أنَّهُ إذا سَرَقَ فِيهمُ الشَّريفُ تَرَكوهُ. و إذا سَرَقَ فيهِمُ الضَّعيفُ قَطَعوهُ. و الّذي نَفْسي بِيَدِهِ لَو كانتْ فاطمةَ بنتَ محمّدٍ لَقَطعتُ يَدَها. فَقَطعَ يدَ المَخْزومِيَّةِ.۴

۷۴۵

اجرا نكردن حدود

۳۵۸۱.المقنع:مرد شكم گنده بيمارى را كه زنا كرده بود، نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله آوردند. رسول خدا صلى الله عليه و آله يك چوب خوشه خرما كه صد سر شاخه داشت آورد و به عنوان حدّ، يك ضربه بر او نواخت ؛ زيرا خوش نداشت كه حدّى از حدود خدا را تعطيل كند.

۳۵۸۲.امام على عليه السلام :هيچ كس خوشبخت نشود مگر با اقامه حدود خداوند، و هيچ كس به بدبختى نيفتد مگر به سبب فرو گذاشتن آن حدود.

۳۵۸۳.امام صادق عليه السلام ( ـ به نقل از پدرانش عليهم السلام ـ ) فرمود : زنى را كه در ميان قوم و قبيله خود شرافت و حرمتى داشت به جرم دزدى نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله آوردند، پيامبر صلى الله عليه و آله فرمان داد دست او را قطع كنند. عده اى از قريش نزد پيامبر آمدند و عرض كردند : اى پيامبر خدا! دست زن شريفى مثل او را به خاطر خطاى كوچكى قطع مى كنى؟! فرمود : آرى. پيشينيان شما به سبب چنين كارى به نابودى افتادند. آنها حدود (كيفرها) را درباره ضعيفانشان اعمال مى كردند و با قدرتمندان و اشراف خود، كارى نداشتند ؛ از اين رو هلاك گشتند.

۳۵۸۴.كنز العمّال :زنى از بنى مخزوم، كالا به عاريه مى گرفت و سپس حاشا مى كرد [كه كالايى گرفته است]. پيامبر صلى الله عليه و آله دستور داد دست او را قطع كنند. خانواده آن زن، نزد اسامه رفتند و از او خواستند نزد پيامبر صلى الله عليه و آله وساطت كند. اسامه نيز درباره آن زن با پيامبر صلى الله عليه و آله صحبت كرد. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : اى اسامه ! نبينم درباره [جارى نشدن ]حدّى از حدود خدا صحبت كنى! پيامبر صلى الله عليه و آله. سپس به ايراد خطبه پرداخت و فرمود : پيشينيان شما از آن رو هلاك شدند، كه اگر در ميان آنها اشراف زاده اى دزدى مى كرد، كارى به او نداشتند و اگر ضعيف و بيچاره اى دست به سرقت مى زد، دستش را مى بريدند. سوگند به آن كه جانم در دست اوست، اگر فاطمه دختر محمّد هم اين كار را مى كرد، دستش را قطع مى كردم. آن گاه دست آن زن مخزومى را قطع كرد.


1.المقنع : ۴۳۳.

2.غرر الحكم : ۳۷۳۹.

3.دعائم الإسلام : ۲/۴۴۲/۱۵۳۹.

4.كنز العمّال : ۸۶۱۱.