۳۴۲۴.الإمامُ الصّادقُ عليه السلام :مَن أرادَ الحجَّ فَتَهيّأَ لَهُ فحُرِمَهُ. فبِذَنْبٍ حُرِمَهُ.۱

۷۰۲

فَلسَفَةُ الحَجِّ

۳۴۲۵.الإمامُ عليٌّ عليه السلام :و فَرَضَ علَيكمُ حَجَّ بَيتِهِ الحَرامِ الّـذي جَعَلهُ قِبلَـةً للأنـامِ. يَرِدُونَـهُ وُرودَ الأنْعامِ. و يَألَهونَ إلَيهِ وُلوهَ الحَمامِ. و جَعلَهُ سبحانَهُ عَلامةً لِتَواضُعِهِم لِعظَمَتِهِ و إذْعانِهِم لِعزّتِهِ.۲

۳۴۲۶.عنه عليه السلام :أ لاَ تَرَوْنَ أنَّ اللّهَ سُبحانَهُ اخْتَبَر الأوَّلينَ مِن لَدُنْ آدَمَ ـ صلواتُ اللّهِ علَيهِ ـ إلى الآخِرِينَ مِن هذا العالَمِ بأحْجارٍ لا تَضُرُّ و لا تَنْفَعُ. و لا تُبْصِرُ و لا تَسْمَعُ. فجَعَلَها بَيْتَهُ الحَرامَ الّذي جَعلَهُ للنّاسِ قِيامَا. ثُمَّ وَضَعهُ بأوْعَرِ بِقاعِ الأرضِ حَجَرا. و أقَلِّ نَتائقِ الدُّنيا مَدَرا. و أضْيَقِ بُطونِ الأوْدِيَةِ قُطْرا. بينَ جِبالٍ خَشِنَةٍ. و رِمالٍ دَمِثَةٍ. و عُيونٍ وَشِلَةٍ. و قُرَىً مُنْقَطِعَةٍ، لا يَزكو بِها خُفٌّ و لا حافِرٌ و لا ظِلْفٌ. ثُمَّ أمَـرَ آدمَ عليه السلام و وَلدَهُ أنْ يَثْنوا أعْطافَهُم نَحوَهُ. فصارَ مَثابَةً لِمُنتَجَعِ أسْفارِهِم. و غايَةً لمُلْقى رِحالِهِم. تَهْوي إلَيه ثِمارُ الأفْئدَةِ مِن مَفاوِزِ قِفارٍ سَحيقَةٍ. و مَهاوِي فِجاجٍ عَميقَةٍ. و جَزائرِ بِحارٍ مُنْقَطِعَةٍ. حتّى يَهُزّوا مَناكِبَهُم ذُلُلاً. يُهَلِّلُونَ للّهِ حَولَهُ. و يَرْمُلونَ على أقْدامِهِم. شُعْثا غُبْرا لَهُ. قَد نَبَذوا السَّرابِيلَ وَراءَ ظُهورِهِم. و شَوَّهوا بإعْفاءِ الشُّعورِ مَحاسِنَ خَلْقِهِمُ. ابْتِلاءً عَظيما. و امْتِحانا شَديدا. و اخْتِبارا مُبينا. و تَمْحيصا بَليغا. جَعلَهُ اللّهُ سَبَبا لرَحمَتِهِ. و وُصْلَةً إلى جَنّتِهِ. و لو أرادَ سبحانَهُ أنْ يَضَعَ بَيتَهُ الحَرامَ و مَشاعِرَهُ العِظامَ، بَينَ جَنّاتٍ و أنْهارٍ. و سَهْلٍ و قَرارٍ. جَمَّ الأشْجارِ. دانِيَ الثِّمارِ. مُلْتَفَّ البُنى. مُتَّصِلَ القُرى. بينَ بُرَّةٍ سَمْراءَ. و رَوْضَةٍ خَضْراءَ. و أرْيافٍ مُحْدِقَةٍ. و عِراصٍ مُغْدِقَةٍ، و رياضٍ ناضِرَةٍ. و طُرُقٍ عامِرَةٍ. لَكانَ قَد صَغُرَ قَدْرُ الجَزاءِ على حَسَبِ ضَعْفِ البَلاءِ. و لَو كانَ الأساسُ المَحْمولُ علَيها. و الأحْجارُ المَرفوعُ بِها. بَين زُمُرُّدَةٍ خَضْراءَ. و ياقوتَةٍ حَمْراءَ. و نُورٍ و ضِياءٍ. لَخَفّفَ ذلكَ مُصارَعَةَ الشَّكِّ في الصُّدورِ. و لَوَضَعَ مُجاهَدةَ إبْليسَ عنِ القُلوبِ. و لَنَفى مُعْتَلَجَ الرَّيْبِ مِن الناسِ. و لكنَّ اللّهَ يَخْتَبِرُ عِبادَهُ بأنْواعِ الشَّدائدِ. و يَتَعبَّدُهُم بألْوانِ المَجاهِدِ،و يَبْتَليهِم بِضُروبِ المَكارِهِ ؛ إخْراجا للتَّكَبُّرِ مِن قُلوبِهِم. و إسْكانا للتَّذَلُّلِ في نُفوسِهِم. و لِيَجْعَلَ ذلكَ أبْوابا فُتُحا إلى فَضْلِهِ. و أسْبابا ذُلُلاً لعَفْوهِ.۳

۳۴۲۳.امام باقر يا امام صادق عليهما السلام :ابراهيم مردم را به حجّ فرا خواند و گفت: اى مردم! منم، ابراهيم، خليل خدا. خداوند شما را فرمان داده كه اين خانه را زيارت كنيد؛ پس، به زيارت آن رويد. تمام كسانى كه تا روز قيامت حجّ مى روند، اين نداى ابراهيم را پاسخ داده اند و نخستين كسى كه دعوت او را لبّيك گفت، از مردم يمن بود.

۳۴۲۴.امام صادق عليه السلام :هرگاه كسى قصد حجّ كند و خود را براى اين كار آماده سازد، اما موفق به انجام آن نشود، [بداند كه] به سبب گناهى از آن محروم شده است.

۷۰۲

فلسفه حجّ

۳۴۲۵.امام على عليه السلام :خداوند زيارت بيت الحرام خود را كه قبله مردمانش قرار داد، بر شما واجب كرد. آنان همانند چارپايان [كه بر آب وارد شوند] به آن جا وارد مى شوند و همچون كبوتران [كه به آشيانه خود باز مى گردند]مشتاقانه به آن جا روى مى آورند. خداوند آن خانه را نشانه اى براى فروتنى مردمان در برابر عظمت خويش و اعترافشان به قدرت و عزّتش قرار داد.

۳۴۲۶.امام على عليه السلام :آيا نمى بينيد كه خداوند سبحان مردمان را از زمان آدم ـ صلوات اللّه عليه ـ تا پايان جهان، با سنگهايى كه نه سودى مى رسانند و نه زيانى، و نه مى بينند و نه مى شنوند، آزمايش كرد و آن سنگها را خانه با حرمت خود ساخت و آن را جايگاه گرد آمدن مردم قرارداد. سپس آن را در سنگلاخ ترين مكانها و بى گياه ترين نقاط زمين و تنگ ترين درّه ها جاى داد، در ميان كوههاى خشن و ريگهاى داغ و چشمه هاى كم آب و آباديهاى دور از هم، كه نه شترى آن جا فربه مى شود، نه اسبى، نه گاوى و نه گوسفندى. سپس خداوند آدم و فرزندان او را فرمود تا به سوى آن روى آورند. پس، بيت الحرام سرمنزل مقصود و باراندازشان گرديد. مردمان با تمام وجود از ميان فلاتها و دشتهاى دور دست و از درون واديها و درّه هاى پر شيب و جزيره هاى از هم پراكنده درياها به آن جا روى مى آورند، تا از سرِ خوارى و خاكسارى شانه هاى خود را تكان دهند و لا اله الا اللّه گويان و با موهاى آشفته و پيكرهاى گرد گرفته بر گرد آن بچرخند. جامه هاى شخصى خود را به كنارى انداخته [و به جايش لباس احرام برگرفته ]با اصلاح نكردن موها قيافه زيباى خود را تغيير دهند. اين آزمونى بزرگ و امتحانى سخت و آزمايشى آشكار و خالص گردانى و پاكسازىِ مؤثرى است كه خداوند بزرگ آن را سبب رحمت خود و رسيدن به بهشتش قرار داده است. اگر خداوند سبحان مى خواست خانه با حرمت خود و مشعرهاى ارجمند خويش را در ميان باغها و جويبارها و سرزمينهاى هموار و پر درخت و پر ميوه، كه خانه هايش به هم پيوسته و آباديهايش نزديك به هم است، در ميان گندم زارها و باغهاى خرّم و زمينهاى پر گياه و دشتهاى پر آب و در وسط باغستانهاى خُرّم و بهجت زا و جاده هاى آباد قرار مى داد و آن گاه، به همان نسبت كه آزمايش و امتحان ساده تر بود پاداش و جزا هم كم بود. اگر شالوده كعبه و سنگهايى كه در ساخت آن به كار رفته، از زمرّد سبز و ياقوت سرخ و با نور و روشنايى بود از رخنه شكّ و ترديد در سينه ها[ى ظاهر بينان ]كم مى كرد و كوشش شيطان را از دلها كنار مى زد و تلاطم ترديد و وسوسه را از مردم دور مى ساخت. اما خداوند بندگانش را با انواع سختيها مى آزمايد و آنان را با مجاهدتهاى گونه گون به بندگى مى گيرد و به گرفتاريهاى مختلف آزمايششان مى كند، تا كبر و خودپسندى را از دلهايشان بيرون كند و فروتنى و خاكسارى را در جانهايشان بنشاند، و درهاى فضل و رحمتش را به روى آنان بگشايد و اسباب عفو خويش را بآسانى در اختيارشان نهد.


1.بحار الأنوار : ۹۹/۹/۲۵.

2.نهج البلاغة : الخطبة ۱.

3.نهج البلاغة : الخطبة ۱۹۲. نَتائق : جمع نتيقة و هي البقاع المرتفعة. و مكّة مرتفعة بالنسبة لما انحطّ عنها من البلدان. الدمثة : اللينة و يصعب عليها السير و الاستثبات منها. و تقول: دَمِث المكان إذا سَهُل و لانَ. و منه دَمث الأخلاق لمن سَهُل خلقه. الوَشِلة : كفرحة قليلة الماء. الخُفّ : للجمال. و الحافر: للخيل و الحمار. و الظِّلف : للبقر و الغنم. و هو تعبير عن الحيوان الذي لا يزكو في تلك الأرض. ثنى عطفه إليه : مال و توجّه إليه. المنتجع : محل الفائدة. الرَمل : بالتحريك ضربٌ من السير فوق المشي و دون الجَرْي و هو الهرولة. السَّرابيل : الثياب. و احدها سِرْبال بكسر السين المهملة فسكون الراء. ملتفّ البُنى : كثير العمران. البرّة: الحنطة، و السمراء أجودها. الاعتلاج: الالتطام. و منه اعتلجت الأمواج إذا التطمت. و المراد : زال تلاطم الريب و الشكّ من صدور الناس. فُتُحا و ذُلُلاً بضمّتين. و الاُولى بمعنى : مفتوحة واسعة. و الثانية مذلّلة ميسّرة. كما عن هامش بحار الأنوار: ۹۹/۴۵.