(انظر) الشيعة : باب ۲۱۲۸. المحبّة (حبّ اللّه ) : باب ۶۸۱.
التبليغ في الكتاب و السنّة : الفصل الرابع:خصائص المبلِّغ.

۳۹۹

صِفَةُ المُبَلِّغِ الكامِلِ

۲۰۲۰.الإمامُ عليٌّ عليه السلام ( ـ في صِفَةِ المُبَلِّغِ الكامِلِ ـ ) : قَد خَلَعَ سَرابيلَ الشَّهَواتِ. و تَخَلّى مِنَ الهُمومِ إلاّ هَمّا واحِدا انفَرَدَ بِهِ. فَخَرَجَ مِن صِفَةِ العَمى و مُشارَكَةِ أهلِ الهَوى. و صارَ مِن مَفاتيحِ أبوابِ الهُدى و مَغاليقِ أبوابِ الرَّدى. قَد أبصَرَ طَريقَهُ. و سَلَكَ سَبيلَهُ. و عَرَفَ مَنارَهُ. و قَطَعَ غِمارَهُ. وَ استَمسَكَ مِنَ العُرى بِأَوثَقِها. و مِنَ الحِبالِ بِأَمتَنِها. فَهُوَ مِنَ اليَقينِ عَلى مِثلِ ضَوءِ الشَّمسِ. قَد نَصَبَ نَفسَهُ للّهِِ سُبحانَهُ في أرفَعِ الاُمورِ ؛ مِن إصدارِ كُلِّ وارِدٍ عَلَيهِ. و تَصييرِ كُلِّ فَرعٍ إلى أصلِهِ. مِصباحُ ظُلُماتٍ. كَشّافُ عَشَواتٍ. مِفتاحُ مُبهَماتٍ. دَفّاعُ مُعضِلاتٍ. دَليلُ فَلَواتٍ. يَقولُ فَيُفهِمُ و يَسكُتُ فَيَسلَمُ. قَد أخلَصَ للّهِِ فَاستَخلَصَهُ. فَهُوَ مِن مَعادِنِ دينِهِ و أوتادِ أرضِهِ. قَد ألزَمَ نَفسَهُ العَدلَ. فَكانَ أوَّلَ عَدلِهِ نَفيُ الهَوى عَن نَفسِهِ. يَصِفُ الحَقَّ و يَعمَلُ بِهِ.۱

۳۹۹

توصيف مبلّغ كامل

۲۰۲۰.امام على عليه السلام ( ـ در توصيف مبلّغ كامل ـ ) فرمود : جامه هاى شهوات را از خود بركَنده. و از تمام اندوه ها خود را رهانيده. جز يك اندوه كه خود را تنها به آن مشغول ساخته است. بدين ترتيب. از صفت كوردلى و شريك بودن با هواپرستان. فاصله گرفته است. و به كليدهاى باب هدايت. و قفل هاى باب تباهى مبدّل شده است. راه خود را با بينش دريافته و در راهش گام برداشته و چراغ فراسوى راهش را شناخته و امواجش را درنورديده و از ميان دستاويزها. به استوارترين. و از ميان ريسمان ها به محكم ترين آنها چنگ زده و در يقين. به مانند تابناكى خورشيد است. در كارها خداوند سبحان را در جانش در بالاترين جايگاه نهاده، به گونه اى كه هر چه در آيد بر او عرضه مى كند. و هر فرع را به ريشه و اصل آن باز مى گرداند. او چراغ تاريكى ها و برگيرنده پرده از شبهات، كليد ابهام ها، پاسخ دهنده پرسش هاى پيچيده. و راهنماى بيابان هاست. وقتى سخن مى گويد. مى فهمانَد. و وقتى سكوت مى كند. به سلامت مى رَهَد. خود را براى خدا خالص كرده و خدا نيز او را براى خود خالص ساخته است. پس او از كان هاى دين و ميخ هاى زمين خداست. نيز جانش را به عدل پايبند ساخته است و نخستين عدالت او اين است كه خواهش نفس را از خود دور ساخته است. و حق را توصيف مى كند و بدان عمل مى نمايد.


1.نهج البلاغة : الخطبة ۸۷.